ذلک
بنابراین . با این همه .
همچنین جز این و جز این : چون در خود توانایی ببین بدانک قادریست که این قدرت در تو هست کرده است الی غیرذلک .
مانندهای آن : (( اما معظمات امور کارخانه سلطنت و پادشاهی و تعیین امرائ و حکام وامثال ذلک در عهد تعویض و تاخیر بود ) امثاله : مانندهای او ( مذکر ) همانند های آن
ازین پس پس ازین .
بنابراین . از این رو ٠ بنائ علیه بنائ علی هذا از اینروی .
درست است این
بااین حال با این همه با وجود این : .... مع ذلک از روی انصاف چون انواع سخنان مردم همچون اصناف و طبقات خلق مختلف ومتفاوت است ..... یا مع ذلک کله . با وجود همه این .
نظیر این مانند این .
نحوذ لک : هر کس که بانقیاد پیش آمد لشکرها که در زوایا مانده باشند و نحو ذلک ......