لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) انضباط نظم و ترتیب . توضیح : پرهیز از این کلمه بیگانه اولی است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
دیسیپلین=پیوستکارِ سامانِش شده، پیوستکاری سامانِش شده
دیسیپلین = پِیکارِسامانوار ( پِیکارِ سامان وار ) ، پِیکارِسامانوار شده ،
دیسیپلین =پیوستکاری سامانده، پِیکارسامانده ، پِیکارسامانِش
دیسیپلین = پِیکارِسامانوار ( پِیکارِ سامان وار ) ، پِیکارِسامانوار شده ،
دیسیپلین =پیوستکاری سامانده، پِیکارسامانده ، پِیکارسامانِش
دیسیپلین=سامانِش، سامانِش شده، سامانش پذیر، سامانِشِ پیوسته وار،
سامانپِی ( سامان پِی ) ، پِی سامانی، پیوست سامانی ( پیوستسامانی ) ،
دیسیپلین=سامانوار ( سامان وار ) ، پیوستگی سامانوار ( پیوستگی سامان وار ) ، پیوستگی سامان وار شده
سامانپِی ( سامان پِی ) ، پِی سامانی، پیوست سامانی ( پیوستسامانی ) ،
دیسیپلین=سامانوار ( سامان وار ) ، پیوستگی سامانوار ( پیوستگی سامان وار ) ، پیوستگی سامان وار شده
انضباط سازمانی که از اساس و پایه ، طراحی و اجرایی شود /
به نظرم دیسپلین به معنی استمرار و تداوم در انجام کار صرف نظر از اینکه علاقه ای به انجام کار داشته باشم یا نه
شخصیت. نظم. تربیت. جذاب
مقید بودن در پیروی از برنامه ای مشخص برای رسیدن به یک هدف
کلاس کاری و تناسب شان و مکان هر سیستم باسبک رفتار لباس پوشیدن و معاشرت پرسنل با مراجعه کنندگان و یکدیگر
شخصیت و داشتن ابعاد محکم شخصیتی در هر موردی مثل دیسیپلین شغلی یا حفظ دیسیپلین توی انواع جمع های دیگه
دیسیپلین ب معنای جذابیت هم هست
دیسیپلین واژه انگلیسی به معنای نظم و انضباط است
که معنای دوم آن: ( رشته درسی ) و رشته دانشگاهی میباشد.
که معنای دوم آن: ( رشته درسی ) و رشته دانشگاهی میباشد.
نظم، ترتیب
انضباط نظم و ترتیب
نظم ظاهر و آراستگی ظاهری
نظم و ترتیب
نظام
در کل نظم و ترتیب
نظام
در کل نظم و ترتیب
نظم ، آراستگی و طبیعت کاری
نظم و انضباط
متشخص ، جذاب
نظام
دیسپلین:'مقیدبودن' در امور کاری که به او واگذار شده
سختگیری منطقی درنظم ترتیب
آراستگی، ساماندهی
انضباط همراه با اصول و سخت گیری د رعمل
مدیریت . با جذبه. مقتدر
حوزه مطالعاتی
نظم . ترتیب . انضباط
نظم و انضباط سیاسی واخلاقی
نظم. انضباط. تفکر مثبت
نظم وانظباط همراه بااصول وسختگیری
منظم_مرتب_انضباط
جذبه، منطق و انتظام
نظم، ترتیب، انظباط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)