- دوستکام داشتن ؛ کامیاب کردن. خوشبخت ساختن : و گفت ایزد تعالی همیشه ملک را دوستکام دارد. ( کلیله و دمنه ) .
|| آنکه کارهایش به کام دوستان باشد. به وفق خواهش دوستان. چنانکه دوستان خواهند. امری که به کام ومراد دل دوست باشد. مقابل دشمن کام. ( یادداشت مؤلف ) . کسی که کارهایش به مراد دل دوستان باشد. ضد دشمن کام. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از شرفنامه منیری ) ( لغت محلی شوشتر ) . نقیض دشمن کام. ( انجمن آرا ) :
... [مشاهده متن کامل]
نه دشمن کامم اکنون دوستکامم
نه ننگم من ترابر سر که نامم.
( ویس و رامین ) .
آن دوستکام خواجه دنیا کز اعتقاد
بی بندگیش دشمن خویشم چو دشمنم.
انوری.
و او را سه پسر بود دوستکام و فاضل و بااهلیت. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 2 ) .
ای که به یاران غار مشتغلی دوستکام
چون سگ اصحاب کهف بردر یاران غار.
سعدی.
دوستداران دوستکامند وحریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صف نشینان نیکخواه.
حافظ.
|| آنکه کارهایش به کام دوستان باشد. به وفق خواهش دوستان. چنانکه دوستان خواهند. امری که به کام ومراد دل دوست باشد. مقابل دشمن کام. ( یادداشت مؤلف ) . کسی که کارهایش به مراد دل دوستان باشد. ضد دشمن کام. ( از غیاث ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از شرفنامه منیری ) ( لغت محلی شوشتر ) . نقیض دشمن کام. ( انجمن آرا ) :
... [مشاهده متن کامل]
نه دشمن کامم اکنون دوستکامم
نه ننگم من ترابر سر که نامم.
( ویس و رامین ) .
آن دوستکام خواجه دنیا کز اعتقاد
بی بندگیش دشمن خویشم چو دشمنم.
انوری.
و او را سه پسر بود دوستکام و فاضل و بااهلیت. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 2 ) .
ای که به یاران غار مشتغلی دوستکام
چون سگ اصحاب کهف بردر یاران غار.
سعدی.
دوستداران دوستکامند وحریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صف نشینان نیکخواه.
حافظ.