دور باطل


برابر پارسی: دور تباه

دانشنامه آزاد فارسی

دور باطل (vicious circle)
اصطلاحی در منطق و فلسفه، وابستگی و اتکا متقابل دو امر به یکدیگر، به نحوی که وجود هرکدام از وجود دیگری نتیجه گرفته شود. مانند این که وجود «الف» وابسته بر وجود «ب» و وجود «ب» وابسته بر وجود «الف» باشد. پس نتیجه می گیریم وجود «الف» وابسته و موقوف بر وجود «الف» است. حال اگر وجود «الف» متوقف بر «ب» باشد پس باید «ب» قبلاً موجود و «الف» معدوم باشد و چون وجود «ب» هم متوقف بر «الف» است پس باید «الف» در همان لحظه موجود باشد، درنتیجه لازم است «الف» در آن واحد هم باشد و هم نباشد و وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد اجتماع نقیضین بوده و اجتماع نقیضین محال است.

پیشنهاد کاربران

باطل بودن تسلسل یا بیهوده بودن دَور : بر اساس بینش و باور فردی من، آن فکر و خیال و تصوری که تسلسل یا دور را باطل و بیهوده به شکل یک حکم قطعی اعلام نموده، خود یک فکر و خیال و تصور باطل و بیهوده بوده و میباشد. زیرا سلسله یا زنجیره علت و معلول بصورت یک خط نمی باشد طوریکه در طول آن بسوی گذشته و آینده نتوان اولین و آخرین حلقه های آنرا بطور حقیقی و دقیق تعیین نمود بلکه دایره وارست و کلیه ی حلقه های آن منجمله اولین و آخرین بر هم منطبق و یکی اند، واحد و یگانه. هرکدام از حلقه های این زنجیره یا سلسله در عین واحد و بطور همزمان یعنی در لحظه جاودانه حال هم معلول حلقه قبل و هم علت حلقه بعد از خود می باشند. کلیه حلقه های قبلی از آغاز این سفر بسیار طولانی دایره وار دنیوی دیگر وجود ندارند بلکه با جهش های کلی کوانتمی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانهو مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، بهمدیگر تبدیل و به حلقه ی فعلی منجر گردیده اند، یعنی این عالم یا دنیای واقعی و تجربی و پدیدار شده یا فنومنی به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست و بقیه حلقه های بعدی هم تا پایان سفر وجود ندارند بلکه هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش با پرش های کلی کوانتمی به روش اشاره شده از همین حلقه فعلی آفریده خواهند شد تا یک دور کامل روی محیط دایره و بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و یا به عبارتی دیگر همان نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی یا مبدئی یا ازلی و یا اولیه که یکبار برای دائمیت، ابدیت و جاودانگی آفریده شده. محتوای آن نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه ( یا به قول لایب نیز فیلسوف خرد گرای آلمانی : هارمونی یا هماهنگی بنیادین و از پیش تثبیت شده ) در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی و فلسفی ) در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی ( یعنی اولین زندگی دنیوی روی پائین ترین پله و درجه تکاملی ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی ( یعنی آخرین زندگی دنیوی روی بالاترین پله و درجه تکاملی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به همان نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه یا مبدئی ) سلسله وار به ظهور و پیدایش و کثرت میرسد و دقیقن به تعداد کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر به تعداد کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها. این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره وار همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م، 8m ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. مسیر حرکت لحظه جاودانه ی حال یعنی دوقطبی نوسانگر زمان مطلق و بیزمانی مطلق به عنوان بزرگترین نیروی محرکه موجود در محتوای کیهان یا جهان، دایره وار می باشد و همیشه پس از یک دور کامل حرکتش از نو آغاز میگردد. این روند و تصویر در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر می باشند. نتیجه کلی اینکه: خدای حقیقی و واقعی یعنی خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار و لذا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. در عوض خدایان گوناگون و فراوان آئینی و خدای واحد و احد و یگانه و یکتای دینی و مذهبی و الاهیاتی و کلامی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدائی آتئیستی فقط لفظ، کلمه یا واژه، مفهوم محض و ایده انتزاعی با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی بیش نمی باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

از دیدگاه متافیزیک علمی ( و نه متافیزیک های گونانگون فلسفی ) بخش متایی یا غیبی این دنیای فیزیکی بصورت امکانات بالقوه در باطن یا درون بخش پدیدار شده یا فیزیکی قرار دارد و نه در ورای آن. خدای علمی نه تنها بیزمان و بیمکان بلکه به یک سهم مساوی با آنها، بازمان و با مکان هم می باشد بصورت تنیده درهم که به دو بخش وسیع مطلق و نسبی تقسیم گردیده. طوریکه مطلع هستیم خدای کلمه ای دینی - فلسفی فقط لازمان و لامکان است که در ورای زمان و مکان قرار و جای دارد، لذا نمیتواند بیکران و بینهایت باشد بلکه نیمه بیکران و نیمه بی نهایت.
این گیتی یا کیهان و یا این جهان چه باشد با این همه وسعت و گستردگی و فراخی از دید محدود ما انسان ها در بین جهان های بیشمار/ جز یک کلبه خاکی ناچیزی جاودانه گرفتار در بند و کمند زلف و عشق یار یا در بطن وجود و ماهیت و ذات مطلق و بی کران و بی نهایت پروردگار یا آفریدگار/
با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردارند و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارند. از قبیل یَهوَه تحت عنوان آقا یا سرور دنیا ؛ آبّا یا بابا و یا پدر آسمانی ایسا ملقب به آقا یا سرور منهای پسوند دنیا ؛ الله تحت عنوان نور سماوات و الارض که هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد ؛ اهورا مزدا ( به شکل اهو را مَزِدا یعنی هو اولیه یا هو ایلامی را از خاطره پاک نکن بلکه آنرا به یاد داشته باش ) ؛ برهمن و برهمان ( اولی مفرد و دومی جمع یعنی به ره من و به ره ما ) ؛ زئوس ( مخفف ز اوست یعنی همه چیز از اوست : هستی ما یعنی کلیه موجودات و پدیده ها ز هستی یا وجود و ماهیت و ذات بیکران اوست ) ؛ تئو ( مخفف تو او یعنی تو و او یکی هستید و یا تو، او هستی و بل یا بر عکس ) ؛ دائو یا تائو ( تا رسیدن به او، منظور تا شناخت کامل او ) و خیلی از نام های دیگر.
در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، سه جمله از ایسا مسیح در مورد چیستی و کیستی خود وی را تکرار میکنم و آنرا با یک آیه قرآنی در مورد چیستی و کیستی هو با هم مقایسه می کنبم :
الف - من آلفا و اُمِگا هستم ( یعنی حروف اول و آخر الفبای یونانی بدون حروف میانی ) .
ب - من اول و آخرم .
پ - من آغاز و پایان ام.
آیه قرآنی:
هو الاول، والآخر، هو الظاهر و الباطن.
در سه جمله ی جاری شده بر زبان مبارک ایسا و در بخش اول آیه ی جاری شده بر لسان مبارک پیامبر اسلام، کلمه وسط در بیان حذف شده و از قلم افتاده است.
نتیجه کلی اینکه؛ خدای حقیقی و واقعی نه تنها اول و آخر بلکه وسط یعنی پیوند اول و آخر همه چیز و همه کس هم می باشد بصورت ظاهر و باطن.
لذا جملات ایسا مسیح و جمله یا آیه قرآنی مذکور یا ذکر شده ، کلام خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی نبوده و نمی باشند بکه کلام وی در حالت جزئی به کمک حواس و احساس و فکر و خیال و تصور و قوای ادراکی فهم و عقل محدود وی در قالب دو فرد انسانی یکی به نام ایسا و دیگری به نام محمّد.
این فکر و خیال و تصور درین سر و دل محدود و ناقص من هرگز آرام نگیرند/ تا خود را در فکر و خیال و تصور روشن در سر و دل بیکران پروردگارم به روشنی آفتاب نبینند/

دوره بیهوده، بی نتیجه، بی معنی
1 - پوچگردی ( پوچ/گرد از کارواژه گردیدن ) /ی )
2 - هرزگردی ( هرز/گرد از کارواژه گردیدن/ی )
3 - دور تباه
مثل اینکه میگن اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟
Vicious circle
ازل و ابد از نظر من معنی نداره . و فاقد استدلاله. دور باطلم وجود نداره از جهت نبودن ازل و ابد.

دور واهی

بپرس