دهستان

/dehestAn/

معنی انگلیسی:
rural district

لغت نامه دهخدا

دهستان. [ دِ هَِ ] ( اِ مرکب ) مجموع چندین ده و قریه و جایی که دارای دهات چند باشد. ( ناظم الاطباء ). دهستان در مقابل شهرستان. ( از غیاث ). خره. کوره. بلوک. جزیی از بخش که مرکب از چند ده باشد.( یادداشت مؤلف ). در تقسیمات کشوری هر بخش به چندین دهستان تقسیم می شود. ( لغات فرهنگستان ) :
فراوان دگر مرز همچون بهشت
دهستان بسیار پر باغ و کشت.
فردوسی.
متاعی هر که دارد رو به این بازار می آرد
محبت شهر و بر اطراف او عالم دهستان است.
سلیم ( از آنندراج ).
عدالت کنان بر دهستان و دشت
به هنجار بازارگان می گذشت.
عبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).

دهستان. [ دِ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دراگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس. واقع در 69هزارگزی شمال باختری حاجی آباد. سکنه آن 696 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دهستان. [ دِ هَِ ] ( اِخ ) شهری در طبرستان. ( ناظم الاطباء ). نام شهری است که اکنون استرآباد گویند از حدود گرگان تا خوارزم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ناحیتی است [ به دیلمان ] و مر او را رباطی است با منبر و جایی با کشت و برز بسیار است و سوادی بسیار و ثغر است بر روی غور و گور علی بن سگزی آنجاست. ( حدود العالم چ ستوده ص 144 ). در پنجاه فرسخی شمال آبسکون و چهار منزلی گرگان شهر و محلی بوده در ولایتی به همین نام حمداله مستوفی در نزهةالقلوب آرد: دهستان از اقلیم چهارم است... ناحیه ای است که متصل به جرجان و در کنار دریای خزر بوده. یاقوت آن را به کسر دال ضبط کرده ؛ شرقشناسان آن را مشتق ازنام طایفه داها می دانندو بنابراین باید به فتح دال باشد. ( از حاشیه فیاض بر تاریخ بیهقی ص 135 ). مهمترین آبادی دهستان آخور نام داشته. مقدسی آن را شهرستانی مشتمل بر 24 دهکده شمرده است و گوید بزرگترین آبادیهای گرگان است. ( از سرزمینهای خلافت شرقی ص 405 ). سابقاً یکی از دو ناحیه استرآباد در شمال بوده شامل ساحل جنوب شرقی بحر خزر وقسمتی از ناحیه فعلی شمال اترک ، مسکن طوایفی موسوم به دَه ْ و مرکز آن شهر آخور بوده. در این ناحیه خرابه های شهر قدیمی موسوم به مشهد مصریان دیده می شود که در شمال رود اترک در خاک روس واقع شده و فعلا بایر است. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 305 - 304 ) :
اباشاه شهر دهستان تخواربیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ناحیه ای بود در قدیم متصل بگرگان ( استر آباد ) و در شمال گنبد قابوس و بر ساحل شمالی رود اترک مشتمل بر ۲۴ قریه .
چندده بهم نزدیک ازیک بخش، بخش کوچکی ازشهر
( اسم ) مجموعه چند ده نزدیک بهم توضیح : امروزه دهستان قسمتی از بخش محسوب میگردد .

فرهنگ معین

(دِ هِ ) (اِمر. ) مجموعة چند ده نزدیک به هم .

فرهنگ عمید

چند ده نزدیک به هم که جزء یک بخش باشد، قسمتی از بخش، بخش نیز قسمت کوچکی از شهر و شامل چند دهستان است.

دانشنامه عمومی

دهستان (افغانستان). دهستان یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بادغیس واقع شده است. [ ۱]
عکس دهستان (افغانستان)

دهستان (اهر). دهستان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بزکش بخش مرکزی شهرستان اهر واقع شده است.
عکس دهستان (اهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دِهِسْتان
ولایتی حاصل خیز و آباد در شمال مسیر سفلای رودخانۀ اترک بین خوارزم و گرگان. بخش جنوبی آن از رودخانۀ اترک سیراب می شد. این ناحیه مرکب از چند شهر و دَه ها روستا، و شهر آخور کرسی آن بود و شهر رباط در شرق آن و بر سر راه خوارزم قرار داشت. به نوشتۀ مقدسی، روستاهای ۲۴گانه دهستان از پرجمعیت ترین آبادی های ناحیۀ گرگان بوده است. باغداری و صید ماهی از مشاغل مردم دهستان بود. ولایت دهستان از پیش از اسلام ناحیه ای معمور بوده است و مردم آن از ترکان بودند. یزید بن مهلب دهستان را تصرّف کرد و هزاران تن از مردمانش را کشت و به بردگی گرفت. خرابه های دهستان امروزه در خاک جمهوری ترکمنستان قرار دارد و به مشهد مصریان معروف است.

مترادف ها

rural district (اسم)
دهستان

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دهستاندهستاندهستاندهستان

بپرس