دسترخوان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دسترخوان ( اردو: دسترخوان ) ( پشتو: دسترخوان ) ( تاجیکی: дасторхон ) ، ( ترکی آذربایجانی: dəstərxan ) ، ( قزاقی: дастархан ) ، ( قرقیزی: дасторкон ) ، ( گویش تونی: دسترخو ) در خراسان، آسیای مرکزی و شبه قاره هند به سفره سنتی گفته می شود که بر روی آن غذا خورده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
این نام ممکن است از سفره ای که بر روی زمین، کف، یا روی میز پهن می شود و به عنوان یک سطح بهداشتی برای استفاده از مواد غذایی استفاده می شود آمده باشد.

... [مشاهده متن کامل]
این نام ممکن است از سفره ای که بر روی زمین، کف، یا روی میز پهن می شود و به عنوان یک سطح بهداشتی برای استفاده از مواد غذایی استفاده می شود آمده باشد.

مهندس اسماعیلزاده.
دسترخوان ( در گویش دری ) : سفره. مثال: دسترخوان چیدن. قدر نمک و دسترخوان کسی را دانستن.
دسترخوان ( در گویش دری ) : سفره. مثال: دسترخوان چیدن. قدر نمک و دسترخوان کسی را دانستن.
گشن دستگاهی نهاده فراخ
یکی کلبه سازیده بر پیش کاخ
بمن داد زین گونه دستارخوان
که بر من جهان آفرین را بخوان
یکی کلبه سازیده بر پیش کاخ
بمن داد زین گونه دستارخوان
که بر من جهان آفرین را بخوان
ساروق