دحر

لغت نامه دهخدا

دحر. [ دَ ] ( ع مص ) راندن. دور نمودن. ( منتهی الارب ). دفع. طرد. دور کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). || بازداشتن. || نشاطی شدن. || سرگشته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

راندن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَّهْرِ: در اصل به معنای طول مدت عالم از اول پیدایش تا آخر انقراض آن بوده ، و در آیه شریفه "هل اتی علی الانسان حین من الدهر" به همین معنا است ، ولی بعد از آن هر مدت طولانی را هم دهر گفتهاند .
تکرار در قرآن: ۴(بار)
«دَحْر» (بر وزن دهر)، به معنای بیرون راندن توأم با ذلت و خواری است.
طرد. راندن به قهر «دحره دحراً و دحوراً: طرده و ابعده و دفعه» گفت از آنجا بیرون شو در حالیکه مذموم و مطرود از رحمت هستی. دحور چنانکه گفته شد مصدر است به معنی طرد و آن در آیه شریفه مصدر فعل مقدّراست یعنی «یدحرون دحوراً» (مجمع) ممکن است مثل «قعدت جلوساً» باشد معنای آیه چنین است: طرد می‏شوند از هر طرف طرد بخصوصی در نهج البلاغه خطبه‏149فرموده «وَاَسْتَعینُهُ عَلی مَداحِرِ الشَّیاطینِ»از خدا یاری می‏خواهم بر اعمالی که شیطان را طرد و دفع می‏کنند در نهایه می‏گوید: دحر دفع کردنست به قهر و برای اذلال و اهانت، قول مجمع نیز چنین است.

پیشنهاد کاربران

بپرس