دارم

لغت نامه دهخدا

دارم. [ رِ] ( اِ ) درختی صحرایی مانند درخت کنار. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

درختی صحرایی مانند درخت کنار

پیشنهاد کاربران

دارم از کلمه تورکی وارم
ساخته شده
زبان دری ساخت تورک ها در درباره
در فارسی حال استمراری رو فقط با دارم میگیم و نه هیچ چیز دیگر. هر وقت دارم دیدیم با حال استمرراری میگیم
Am/is/are
به علاوه ی
Verb همراه با ing
دارم . مثل داشتن حس درونی به دنیا و پیرامون اطرافت .
داشتن چیزی ، مثل داشتن یقین
داشتن باوری مثل داشتن ایمان و اعتقاد
داشتن ترسی درونی و بروز ندادن حس بدی . . . ووو
داشتن