98 1532 100 1 خنذق معنی خنذق در لغت نامه دهخدا خنذق. [ خ َ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب کنده ٔ فارسی. گودی که گرداگرد حصار و قلعه و لشکرگاه کنند. (ناظم الاطباء). گودی که گرداگرد بارو و حصار کنند برای محافظت. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خندق شود.- غزوه ٔ خنذق . رجوع به «احزاب » و «روز خندق » و ترکیبات «خندق » شود.خنذقة را بخوانید. معنی خنذق به فارسی خنذقمعرب کنده فارسی گودی که گرداگرد حصار و قلعه و لشکرگاه کنند . خنرس را بخوانید. خنذق را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها رامین چقازردی > consider علي اصغر محمودي > crule behavior ستاره > ننوازی احمد میرزایی > Hooked up iamir > Repas ADEL > make it big ایمان > هاویر ماندانا مظاهری > lead a dog's life نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته A.C.EFarhoodرهگذرحیدریعلی باقریEnglish Userسحر نجات پورمحمدرضا ایوبی صانع فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ ضایع مکن ساجده تحسین آمیز امکان ناپذیر