98
1533
100
1
معنی خشک جان در لغت نامه دهخدا
خشک جان. [ خ ُ ] (ص مرکب ) کنایه ازمردم بی فضل و بی هنر و ناقابل. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) :
این خشک جان نثار سرخاک هر دو باد
کاشعارشان چو آب روان آمد از تری.مجد همگر (از انجمن آرای ناصری ).
|| شخصی را گویند که لذت عشق نچشیده و عاشقی نکرده و از یاد دوست محروم باشد. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ). || (اِ مرکب ) جان. جان خالص. جان بدون چیزی کمتر :
بوسه خرانت را همه زر تر است در دهن
وان ِ من است خشک جان بوسه بهای چون تویی.خاقانی.
معنی خشک جان به فارسی
خشک جان
( اسم ) ۱ - بی هنر بی معرفت . ۲ - آنکه از عشق بیخبر است .
معنی خشک جان در فرهنگ معین
خشک جان
(خُ) (اِمر.) ۱ - بی هنر، بی فضل . ۲ - بی خبر از عشق .
معنی خشک جان در فرهنگ فارسی عمید
خشک جان
۱. بی ذوق، بی فضل وهنر.
۲. فاقد عشق.
خشک جان را به اشتراک بگذارید
کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته
پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته
• معنی خشک • خشک در جدول • معنی خشک جان • مفهوم خشک جان • تعریف خشک جان • معرفی خشک جان • خشک جان چیست • خشک جان یعنی چی • خشک جان یعنی چه