خسته

/xaste/

مترادف خسته: ازپاافتاده، کم توان، فرسوده، کوفته، فگار، مجروح، درمانده، زله، عاجز، کسل، مانده، بی طاقت، وامانده

متضاد خسته: سرحال، قبراق

معنی انگلیسی:
tired, weary, wounded, galled, beaten, heavy, jaded, raddled, spent, worn, worn-out, clapped-out, droopy, shagged, washed-out, beat, whacked

لغت نامه دهخدا

خسته. [ خ َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) استخوان خرماو شفتالو و زردآلو و امثال آن. ( برهان قاطع ). هسته . ( از ناظم الاطباء ). عَجَم. تکس. تکسک. تخم. حب. نواة. ( یادداشت بخط مؤلف ). خذف ؛ سنگریزه و خسته خرما و مانند آن انداختن به انگشتان یا به چوبی. فرصد؛ خسته مویز. خضعه ؛ خرمابن رسته از خسته. جرام ؛ خسته خرما. فصیص ؛ خسته خرما صاف و پاکیزه گویی روغن مالی. هُبر؛ خسته انگور. ( منتهی الارب ). || ( ص ) زمینی که آن را شیار کرده باشند. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ). زمینی که آنرا شیار کرده باشند یا مردم و حیوانات بر زبر آن آمدو شد نموده و خاک آن در زیر پای آدم و اسب و دیگر حیوانات نرم شده باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) :
نی از غبار خسته بیرون شدی بزور
نی از زمین خسته برانگیختی غبار.
انوری ( از فرهنگ جهانگیری ).
قدمگاهش زمین را خسته دارد
شتابش چرخ را آهسته دارد.
نظامی.
|| ( ن مف ) آزرده. متألم. رنجیده. دلتنگ. دل آزرده. پردرد. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
سپهبد چو گفتار ایشان شنید
دل لشکر از تاجور خسته دید.
فردوسی.
چو رستم دل گیو را خسته دید.
فردوسی.
وزان روی پیران پر از درد و خشم
دل از درد خسته پر از آب چشم.
فردوسی.
از دل خسته و روان نژند
خویشتن در نگارخانه فکند.
عنصری.
خسته دنیا و شکسته جهان
جز که بطاعت نپذیرد لحام.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 307 ).
خسته ام نیک از بد ایام خویش
طیره ام بر طالع پدرام خویش.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 797 ).
گفتی اگر خسته ای غم مخور این سخن سزد
خودبدلم گذر کند غم به بقای چون تویی.
خاقانی.
چنان کاین خسته را دلشاد کردی
امیدم هست کز خود شاد گردی.
نظامی.
بحال دل ِ خستگان درنگر
که روزی تو دلخسته باشی مگر.
سعدی ( بوستان ).
این جا تن ضعیف و دل خسته می خرند.
- خسته جگر ؛ دردمند. دلتنگ. دل سوخته. سوخته جگر :
نهانی ز سودابه چاره گر
همی بود پیچان و خسته جگر.
فردوسی.
جگرخسته ام زین سخن پر ز درد
نشسته بیکسوی بیخواب و خورد.
فردوسی.
چو آمد بدان شارسان پدر
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) هسته ( میوه ) .
بنوره دیوار و پی آن باشد

فرهنگ معین

(خَ تِ ) ۱ - (ص مف . ) مجروح ، آزرده . ۲ - فرسوده رنجدیده . ۳ - (اِ. ) زمینی که از بسیاری آمد و شد خاک آن کوفته و نرم شده باشد.
( ~. ) (اِ. ) هسته .

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی یا چیزی که از کار و فعالیت زیاد کم توان شده است.
۲. [قدیمی، مجاز] آزرده.
۳. [قدیمی] مجروح، دردمند: به تیرش خسته شد ویس دلارام / برآمد دِلْش را زآن خستگی کام (فخرالدین اسعد: ۱۳۰ ).
۴. [قدیمی، مجاز] عاشق.
= هسته

واژه نامه بختیاریکا

تلُند؛ مَندی؛ زَمَند؛ زونی بر؛ سِزِه؛ عاجز؛ عاجز و بی جِز؛ نفس سُهده؛ هَنه سُهده
چِنجه

دانشنامه عمومی

خسته (ترانه آلن واکر). «خسته ( tired ) » تک آهنگی از هنرمند اهل نروژ آلن واکر است که توسط گاوین جیمز خوانده شده.
این آهنگ یک ریمیکس از کیگو دریافت کرده است.
این تک آهنگ در چارت های لندن، نیوزلند، نروژ و بیلبورد جزو ده ترانه اول قرار گرفت. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس خسته (ترانه آلن واکر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> خسته
حرفه ای و کار کشته

مترادف ها

sick (صفت)
مریض، خسته، بیمار، علیل، ناخوش، ناساز، ناتندرست

ill (صفت)
مریض، خسته، ناشی، بد، خراب، زیان اور، بیمار، علیل، معلول، ناخوش، سوء، رنجور، ببدی، غیر دوستانه، از روی بدخواهی و شرارت

all-in (صفت)
خسته

tired (صفت)
خسته، بیزار، سیر، مانده، زده شده، باخستگی

exhausted (صفت)
خسته

weary (صفت)
خسته، بیزار، خسته کننده، فرومانده، کسل، مانده

wearied (صفت)
خسته

aweary (صفت)
خسته

forworn (صفت)
خسته، فرسوده، مانده، وامانده

chewed-up (صفت)
خسته

cut-up (صفت)
خسته

spent (صفت)
خسته، نیروی خود را از دست داده، کم زور، کوفته، رها شده، خرج شده، بی رمق، از پا درامده

jaded (صفت)
خسته، یابو یا اسب خسته، بی اشتها

harassed (صفت)
مضطرب، خسته

jadish (صفت)
فاسد، خسته، بی اشتها

wounded (صفت)
خسته، مجروح، جریحه دار

strained (صفت)
خسته

way-worn (صفت)
خسته، خسته و مانده در اثر سفر، خسته و کوفته

weariful (صفت)
خسته، خسته کننده، کسل کننده

wearying (صفت)
خسته، خسته کننده

فارسی به عربی

بشکل متعب , عجلة , متعب , مرهق

پیشنهاد کاربران

کاربرد ستاک خستن ( مجروح و زخمی شدن/کردن ) در ادب فارسی ( به عنوان فعل )
همی سوخت باغ و همی خست روی
همی ریخت اشک و همی کند موی ( فردوسی )
منم آن زنده کز جان سیر گشتم
به صد جا خسته شمشیر گشتم ( فخرالدین اسعد گرگانی )
...
[مشاهده متن کامل]

کاربرد واژه بیمار در ادب فارسی ( بیم آر، کسی که ترس داره )
نبینی بدان شهر بیمار کس
یکی بوستان بهشتست و بس ( فردوسی )
کرا بودی از درد بیمار تن
بشستی بدان آب در خویشتن ( اسدی توسی )
ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی هم از کرم معمار ما ( مولانا )
کاربرد واژه بیمارستان در ادب فارسی
به اهواز کرد آن سیم شارستان ( شهرستان )
بدو اندرون کاخ و بیمارستان ( فردوسی )
. . . و اندر حکایات معروف است که شبلی را به تهمت جنون اندر بیمارستان بازداشتند گروهی به زیارت وی آمدند پرسید. . . ( هجویری )
. . . اسمعیل احمد ابراهیم به رسم پرسش به منزل میرزا جعفر که بیمارستان ماست آمده. . . ( یغمای جندقی، حتی زمان قاجارها هم مردم میدونستن بیمارستان چیه! )
کاربرد واژه پزشک در ادب فارسی
شاه وخت کو اژ کو آیی؟ من وخت کو بیزیشکیم اژ بابل زمین
برگردان: شاه بدو گفت از کجایی آیی؟ من گفتم پزشکی از بابل زمینم ( یک متن به پهلوی اشکانی )
بر روی پزشک زن میندیش
چون هست درست بیسیارت. ( رودکی )
همه دیده ها زو شده پرسرشک
جگر پر ز خون شد نه پیدا پزشک ( فردوسی )
بیدوائی که دید آن بیمار
گشت چندین پزشک در تیمار ( نظامی گنجوی )
بله دوستان
دروغگویی همینقد آسونه برای این جماعت
میگن بیمار و بیمارستان و پزشک واژگانی هستن که زمان پهلوی به فارسی افزوده شدن درحالی ۱۰۰۰سال پیش فردوسی برای ما هم از بیمار گفته هم از بیمارستان و هم از پزشک و هم از جرح ( خستگی )
اگر انسان مطمئن باشه که سوی روبه روش نمیره درباره گفتش پژوهش کنه همینقد آسون مانند امثال بهنام رضایی دروغ مینویسه ککشم نمیگزه
در ضمن
به گواه تاریخ نخستین مردمان جهان که واکسیناسیون طبیعی رو یافتند دختران شیردوش چینی بودند.
اونها با دوشیدن شیر گاو ها به بیماری آبله گاوی دچار می شدند که مانند آبله انسانی بود ولی ناکشنده و کسانی که چنین می شدند پس از مدتی بهبود میافتند و دیگر هرگز بیمار نمی شدند.
همچنین تمام پزشکان کهن اشاره کردند که کسی که یکبار بیمار میشد اگر زنده میموند دیگر هرگز بیمار نمیشد.
ساز و کار واکسیناسیون صدها سال برای بشر روشن بوده
فقط نمیدونسته چجوری از این ساز و کار در اندازه گسترده بهره ببره
تورکان عثمانی هم مخترعش نبودن
عجیبه که یه نفر تو تبریز و آذربایجان ایران اینجوری سنگ عثمانی بر سینه بزنه. . .

آخه بیسواد نادون
اگر این زبان هیچوقت فارسی نبوده
چرا مولوی به زبان خودش گفته پارسی؟!
تازه نگفته فارسی! گفته پارسی!!!
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکرخوردن به تنهایی؟
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی گو گرچه تازی خوشترست
عشق را خود صدزبان دیگرست
چو من تازی همی گویم به گوشم پارسی گوید
مگر بدخدمتی کردم که رو این سو نمی آری
چو نامت پارسی گویم کند تازی مرا لابه
چو تازی وصف تو گویم برآرد پارسی زاری
چرا فردوسی گفته
ز رومی و از مصری و پارسی
فزون بود مرد از چهل بار سی
تازه اینجا پارسی رو در کنار رومی و مصری آورده یعنی به آشکاری داره میگه یه قومی هست به نام قوم پارسی
گروهی از ایرانیان هستند
مثل ازبک که گروهی از ترکانه
یا میگه
نبشتن یکی نه، که نزدیک سی
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چرا سعدی گفته
نرنجم ز خصمان اگر برتپند
کزین آتش پارسی در تبند؟
این چیزیه که شما جانوران فاشیست بدبخت هیچ و تاکید می کنم هیییییچ جواب براش ندارید
دیگه ثابت شده در این سده و این زمانه هرکی به فارسی میگه دری مخش تاب داره.
از سالار احمدیه گرفته تا بهنام رضایی
بلندای بی مغز و حماقت یعنی هرروز دارید پررو تر میشید و بیشتر تحریف میکنید
در گذشته خوده ترکا میگفتن از ترکستان اومدیم که میشه قزاقستان و مغولستان امروزی
بعدن گفتید از گذشته اینجاییم و ترکمن ها ساکنین باستانی اینجان
بعد گفتید فارسی رو ما زمان محمود ساختیم
بعد گفتید تا ۵۰۰سال پیش کسی تو این کشور فارسی نمیدونست
یکم دیگه ولتون کنن پس فردا خواهید نوشت فارسی ۱۰۰سال پیشینه داره
زمان رضاشاه این زبان رو ساختن
بعدش هم رفتن از هند مردم رو مهاجرت دادن به ایران
همش کار انگلیسه🤡🤡🤡
بهتون حق میدم
بی اصالتی بد دردیه تورانلی ها!
برای همین اگر قدرت داشته باشید می کشید مثل آتاترک وحشی
اگر قدرت نداشته باشید میشید بهنام رضایی
صبح تا شب تو مجازی و مشغول کسشعر نویسی
جهان خونخواری شما پانترک هارو از یاد نخواهد برد
جهان از یاد نخواهد برد که شما ارمنستان رو نصف کردید و نیمی از ارمنی هارو کشتید ( ۲میلیون ارمنی را کشتند! جمعیت امروزی ارمنستان همین الانش به ۴میلیون نمیرسه! )
جهان از یاد نخواهد برد که چه فاجعه ای تو درسیم رقم زدید
جهان از یاد نخواهد برد که چقد مسخره روی خاک مردم یونانی کشور جعلی ترکیه رو ساختید
بعد امثال این الاغ میان مینویسن سابقه بد ایرانی ها در تاریخ نویسی. . . آخه بیشعور کدوم تاریخ نویس ایرانی تا کنون ادعا کرده زبان مثلا اوستایی مادر زبان های جهانه؟! کدوم تاریخ نویس ایرانی تا کنون ادعا کرده این کشور میهن همیشگی آریایی ها بوده؟ ما خودمون پذیرفتیم که باشندگان پیشین این سرزمین مردمی بودن که آریایی زبان نبودن، و نیاکان اصلی ماهم اونا هستن نه آریایی ها ولی شما همه زورتون رو می زنید یه جوری حضورتون در این کشور رو به پیش از اسلام ( به ویژه پیش از دوران امویان ) برسونید
کدوم تاریخ نویس ایرانی تا کنون ادعا کرده اعراب و سامیان و یا پیامبر ایرانی بودن؟
کدوم تاریخ نویس ایرانی تا کنون ادعا کرده ترکی و عربی گویشی از فارسی هستن؟
بااینکه دست ما برای ادعای کسشعر کردن ۱۰۰برابر از شما بازتره هرگز چنین چرندیاتی نگفتیم
هرگز دانشمندامون مانند دکتر کزازی چون تخصصشون در این زمینه ها نبوده نرفتن فضولی ترکی بکنن
بعد چارتا بیسواد دروغگو با دانش صفر در زبان شناسی و تاریخ فکر میکنن از تاریخ نگاران جهان و نویسندگان جهان بیشتر میدونن
بیا برو خدازده بدبخت

پاسخ به بهنام رضایی:
1 - درباره دشمنی عثمانیان با ترکها چند نمونه می آورم :
شعری از حافظ حمیدی چلبی
Sakın T�rk� insan sanma… T�rk eline şeker olsa o şeker zehir olur…”
2 - در کتاب تاریخ الادب :
...
[مشاهده متن کامل]

T�rkmen ta’ifesi g�rk ( kurt ) tab’ olur. Bunlarla muvafakat id�b yola gitme; kim kurt birbirinde kan g�rse birbirin yer yutar.
3 - ضرب المثل �Merzifon’un eşeği� که توضیحش را خودتان جستجو کنید چرا که بسیار زشت است .
4 - اصطلاحاتی چون ) T�rk‑i bed‑lika ) - ( etr�k‑ı b�‑idr�k )
5 - کشور آذربایجان 200 سال پیش از ایران جدا شده و به زیر چپاول شوروی رفته بیشتر مردمش به دلیل آزمایشهای آن کشور دارای بیماری هستند و برای درمان هنوز هم به ایران و ترکیه پناه می برند .

پاسخ به بهنام رضایی:
1 - بدون اجازه والدین به سایتها وارد نشوید چرا که بر اساس نوشته هایتان مشخص است که به سن قانونی و رشد فکری نرسیده اید .
2 - واژهٔ �خسته� در زبان فارسی؛ ریشه ای کهن دارد. از دید زبان شناسی تاریخی، این واژه از فعل قدیمی خستن ( khastan ) مشتق شده است
...
[مشاهده متن کامل]

Fars�a χaste خسته "yaralı" s�zc�ğ�nden alıntıdır. Fars�a s�zc�k Fars�a χastan خستن
3 - احمد تاشاکیل میگوید ترکها اینقدر تهیدست بودند که به هیچ وجه با ایرانیان قابل قیاس نیستند .

ترکچه ی بیسواد تو میخوای زبان خودمو به خودم یاد بدی مرتیکه؟!
خستن معنی خواستن میده🤣🤡🤡🤡
احمق تو فارسی خسته یعنی زخمی و خستن یعنی زخمی کردن یا زخمی شدن ( درستش زخمی شدن، برای زخمی کردن باید فعل رو گذرا کرد مانند سوختن و سوزاندن، اینم خستن و خلاندن باید بشه )
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی میگه جان دردمند من در بند توهه دلدارم
با وصالت ( رسیدن من و تو به همدیگر ) بر این دلی که خستی ( زخمی کردی ) مرهمی بگذار
دلی که خواستی؟!🤡🤡🤡🤡
بابا تو چقد اعتماد بنفس داری لعنتی
با سواد در حد الاغ میای اینجا رخ زبان شناسی میگیری واسه خودت.
واقعا باید برات سوز داشته باشه که حتی تو ترکیه و باکو هم تاریخ و زبان شناسی خیالی تورو درس نمیدن
دانشمند که نداری
مجبوری به کسشعرهای اون صدیق نژادپرست و دروغگو و کسخلایی مثل سالار احمدیه تریاکی استناد کنی.
حرفی که درست باشه چار نفر از گوشه دنیا تاییدش میکنن. تو داری نظریه ای میگی که چندتا کسخل تو ایران فقط قبولش دارن
خوبه تو همون ترکیه امثال پروفسور اورتایلی هرروز دارن تو رسانه های مختلف به ریش شما تورکچوهای آواره میخندن.
اینقد پست فطرتی و دزدی نوبره به قرآن
تورکیه که به خون یونان تشنست بی آثار باستانی یونانی گردشگریش کلن یوخ. همون معماری ای هم که دارن از آگیاسوفیای یونانی برداشتن
باکو تاریخ مارو زیر سوال میبره درحالی که فخر ادبیش نظامی گنجه ای ( بی حتی یک بیت به ترکی ) و تاریخ کهنش آتشکده های زرتشتی ( تو بگو هندی ولی بازم ماله خودش نیست ) و شیروانشاهانه
کسایی که به آشکاری گفتن ترکانه سخن سزای ما نیست ( نظامی )
ما هیچوقت تاریخ شما رو زیر سوال نبردیم
حکومت های ترکی با همه خونریز بودن هاشون به خاطر یکپارچه سازی سرزمین ها از نظر خیلی ها مورد ستایشن
یکپارچه سازی هایی که حتی رنسانس در اروپا هم به نوعی میوه اون هست.
هرچند که به بهای خون میلیون ها نفر. . . رخ داده
ولی شما پانترک های تفاله و سبکسر یک جهان رو دیوانه کردید از بس که دزدید
پیامبر به عمر گفت یه تورکستان حمله نکن🤡🤡
والا عمر و عثمان که تا بدخشان افغانستان پیش رفتن
ترکمنستان و جنوب ازبکستان هم که گرفتن ( بقیه اش چیزی نبود! چرا باید برن استپ های قزاقستان رو بگیرن؟ )
ولی نه قیامت شد و نه تورکان خشمگین حمله بردن که اسلام رو نابود کنن
برعکس که بعدن در جامه "غلامان ترک" وارد دستگاه عباسی شدن و شدن افزار سرکوب خلفای عباسی
بعدش با مشروعیت گیری از همونا چارتا سلسله برپا کردن و حضورشون رو تثبیت
غلام!!!!!
این حدیث احمقانه ای که آوردی درست مانند حدیث
دانش از در آسمان باشد پارسیان بدان دست خواهند یافته.
اگه اون درسته اینم درسته!
در ضمن
تو غلط کردی که فارسی زبونا فقط تو اصفهان و یزدن
دیگه دروغگویی و لاف زنی هم اندازه ای داره!
خراسان جنوبی بیش از ۹۵ درصد
خراسان رضوی بیش از ۹۰درصد
اینایی که تو مشهد فارسی به لهجه مشهدی حرف میزنن همشون عمه های منن کسخل پلشت؟!
خراسان شمالی هم بیشینه کرده بعدش ترک
سیستان و بلوچستان سیستانی هاش فارسی زبونن
هرمزگان ۸۰درصد فارسی زبون
بوشهر ۹۰درصد فارسی زبون
من بارها و بارها بوشهر رفتم یکبار ندیدم اونجا کسی بجز فارسی حرف بزنه! بعدش لرن بعدش تازه قشقایی ها!
استان فارس خیلی هم بخوایم بد بینانه بنگریم ۶۰درصد فارسی زبون
دیگه دروغگویی و لاف زنی هم اندازه ای داره لعنتی!
مثل این میمونه من بگم ۶۰ درصد آذ غربی کردن
۳۰درصد آذ شرقی فارسی زبونن
اردبیل ۵۰درصد به قول تو تات و تاجیکن!
فک کردی ما فلجیم ؟
ما بلد نیستیم دروغ بگیم؟
این کشور هرگز دولتی مانند آتاترک نداشته
وگرنه به جرم گوه خوری درباره تاریخ کشور دهن کثیفتو صدباره خرد کرده بودند.

الان مشکل این نیست یک لغت فارسیه یا ترکی الان بشدت کلمات انگلیسی وارد میشه به ترکی و فارسی و اگه جلوش گرفته نشه و یک زبان پنجاه هزار تا کلمه داشته باشه و پنجاه هزارتا دیگه هم وارد بشه سهم لغات زبان مادری
...
[مشاهده متن کامل]
به پنجاه درصد افت میکنه مثل اصطلاحات پزشکی همش انگلیسی هست یا محیط وب. الان معادل سازی برای اینها مهمتر از اینه که ببینی یک کامه ترکی هست یا نه براش معادل درست کنی یک شر ماجرا رو رها کردین همینجوری داره کلمات میاد. مکشل فارسی اینه الگوریتم کلمه سازی نداره و الگوریتم فعلیش ترکی هست یا باید با همین بسازه یا کلمات ترکیبی طولانی بسازه تازه بعضی ها میان مینویسن فارسی میتونه دویست میلیون کلمه بسازه با کدوم الگوریتم ترکی که التصاقی هست همچنین ادعایی کسی نداره

بچه ها در خصوص زبان عربی با احتیاط وصحبت کنید بنظر میرسه خیلی چیزها عربی نیست. موتفاک قدیمی هشت درسته عربی مطبخ داریم تا ریشه دقیق مشخص نباشه نمیشه قطعی نظر داد در نگاه اول عربی به نظر میرسه. در عربی صوت،
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی سس، انگلیسی صوند، فارسی صدا این مال کدوم زبونه. ؟خیلی از کلمات از قدیم مشترک بودن مثل بابا و ددی و دده همه میگن بابا، اوای ابتدایی هست که بچه میگه. یا ترکی مزه تاد، تام هم میگن عربی طعم هم هست معلوم نیست ترکیه عربیه، مشترک قدیمی هست اینا رو باید استفاده کرد و نگاه مال کیه نداشته باشی چون توی هر زبان ریشه خودشو داره.

عارف جان هر چیز شبیه بود از یک ریشه نیست خیز، خز، خست، خس از چهار تا ریشه متفاوت هستند به هم رفتی ندارند. خست و خوسیدن و خسبیدن به معنی خوابیدن و افتادن به خسته ربطی نداره اگه به هم ربط داشت خسته رو با
...
[مشاهده متن کامل]
فتحه نمیگفتن به صورت خوسته میگفتن یعنی خوابیده که اونم توضیح دادم خوسیدن خودش باز ریشه ترکی داره از خو و اویخو ترکی که این ایخو خودش با امید از یک ریشه هست اومماک یعنی چشم بستن و منتظر بودن. اومید از اینجا میاد یعنی کسی که منتظره و چشماشو روی هم گذاشته. ایخو هم به معنی چشم بسته و خوابیده از همین ریشه هست. خوسیدن مشتقی از اویخو هست. اویخوسیده هم ترکی هست. اویخوده، اویخوسیدن، اویخوسیندن که عامیانه ایخوسه هم میگن کلا ترکی هست لذا اگر خسته از این ریشه هم باشه بازم ترکی میشه یعنی کسی که خوابیده، بستری شده.

در زبان ترکی به خروسی که برای پرورش و بازدهی بیشتر بیضه هایش رو طی عمل جراحی خونگی خارج میکنند هم خستی میگن.
در زبان فارسی خوسیدن داریم با خسبیدن که از خو هست. خس و خسی داریم یعنی چیز بی ارزش و تکه چوب کوچک دیگه چیزی بنام خستن به معنی مجروح شدن نداریم توی فارسی. بعدشم ترکا از قدیم در خراسان و اذربایجان بودند. اشکانیان ترکمنهای خراسان بودند نه فارس که تازه اسمش در اومده. ابن قصه ها چیه ما اینجا بودیم و بقیه کوچ کردن اومدن چرا فقط اصفهان و یزد هستین بقیه جاها نیستین. کلا یک عده تات . تاجیک در جنوب مملکت خراسان بودند و قسمت شمالی خراسان ترکا بودند. حتی در مستندات هم داریم که پیامبر به ابوبکر میگه تحت هیچ شرایط خراسان نذو ترکا میان با خاک یکسانمون میکنندبعد میگه ترکا تازه کوچ کردند و اومدند. قدیم قم سرحد یعنی سرمرز تورکا بود اخرین نقطه جنوبی منطقه ترکا بود بخاطر همینم اسمش قم هست یعنی شنزار و یک رودخونه معروف داشته که خشک شده فقط ترکای پایین تر از این خط جابجا شدن. مثل ترکهای شیراز و افشارهای کرمان و یا ترکای چارمحال و جنوب اصفهان. توی کشور خودمون هم طرف ما رو بیگانه خطاب میکنه بدبختی ما رو نگاه کن خداوکیلی اونم کی گروهی که جمعیتش ده درصد ایرانم نیست و کل ایران حضور نداره. ایران سرزمین بزرگی هست ترکا یکپارچش کردند و هر نقطش محل یک قوم هست نه مال شما. پنج تا کشور بود اسمشم ممالک محروسه بود یعنی سرزمینهایی که ازشون حراست میکنیم. خراسان، اذربایجان، عراق عجم که شد اراک، فارس و خوزستان. تازه عجم هم منظور کردا هشتند نه شما. شماها از گروهای پخش و غیر ایلی بودید و ساختار منظمی نداشتید که اسم داشته باشین. بیشتر به اسم تاجیک میشناختن. تاجیک یعنی دهقان و کشاورز و بیشتر مناطق کویری مثل اصفهان و یزد ساکن بودید چون امکان زندگی یکجا نشینی در این مناطق وجود داشت که مناطق کوهستانی که سالی چهار متر برف میومد. جنوب ایران هم که اکثرا عرب و غیره بودند. شما یک کتاب قدیمی بیار کسی گفته باشه ترکا اومدند و سرزمینمون رو اشغال کردند. یه کتاب بیار چنین چیزی ایما کرده باشه وجود نداره ترکا هم بخشی از مردم این سرزمین بودند. همیپ الانم هرگوشه ایران یه قومه متاسفانه ایرانشهری ها چنین چیزی القا میکنند. همه چیزو بنام خودشون میخان بزنند درصورتی که دری زبان واسط بود. طرف میخاست زبان قومی رو استفاده کنه زبان خود ترکا رو انتخاب میکرد که بخش اعظمی از جمعیت بودند
...
[مشاهده متن کامل]

به دست دیو دادی دل خطا کردی
به دست دیو جان خویش را خستی
اینم اشتباه متوجه شدی خستی معنی خواستن میده بخاطر مشکل قافیه خواستی رو خستی نوشته و هیچ ربطی به خسته نداره.
میخسیدم یعنی میخوابیدم قبلنم عرض کردم ریشه فعل خواب اویخو ترکی هست. بمرور کوتاه شده تا جایی مه پسوند خالی خو مونده. ایخو، ایخوسیندن، اویخوسیده بعد کوتاه شدن خوسید و خوسیدن شده. خسبید هم داریم که همون خوسید هست. یکبار گرامر ترکی رو یه نگاهی بنداز. تا ببینی پسوندهای ده، ندن، دن، نده، وار، دین، گون، گین در اکثر کلمات فارسی هست و با این قالبهای ترکی ساخته شده این زبان. مخصوصا پسوند ده ترکی به معنای پیش من، مال من، من هم، منده یعنی نزد من، الینده یعنی در دستش، حالت فاعلی هم داره گورنده یعنی کسی که میبینه. بیننده، گوینده, شنونده. این پسوند ده حسب نوع کاربردش خیلی معنی داره. گورنده حسب جمله معنی زمانی که دید هم میده. گورنده چاغیر یعنی وقتی دید صدا بزن، گورنده گتیریر یعنی هرکس دید بر میدارتش. بسیار این پسوند در فارسی رایج هست،
...
[مشاهده متن کامل]

دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
بادپان تو بنظرم برو کلاس زبان فارسی دوره ببین فارسی رو یاد بگیری فارسی و خوندنشم بلد نیستی اینی که حضرت سعدی گفته خستی ذو خسته متوجه شدی؟ابن خستی هست یا ضمه یعنی به انتظار من خوابت برد از بس دیر اومدن. تازه همین خستن و خوسیدن از ریشه اویخو ترکی به معنای خواب وارد فارسی شده. جمله رو نگاه کن. اویخوسیده اغیر دیر یعنی خوابش سنگینه فقط کلمه بلند هست به مرور کوتاه شده و به خوسیده و سپس خو تقلیل پیدا کرده واضحا
...
[مشاهده متن کامل]

از خانوار، خاندان، خانواده هم همش بر قالب ترکی هست. خانه وار یعنی هر انچه خانه هست. خاندان یعنی از کدوم خان و تباری، خوانواده از خانوارده،
همچنین خس یعنی کوچک در فارسی. خسی در میقات. لذا خسته هیچ ربطی به فارسی نداره و پسوند ده انتهای کلمه هم ذاتن روی قالب ترکی بودنش رو نشون میده ریشه هم ترکیه و درسته
عثمانیها با ترکا دشمن بودند؟بعضی وقت ها ادم میمونه به طرف چی بگه. چیزی بنام فارس وجود نداره. اگه فارسی وجود داشت نمیگفتن زبان دری همون اول میگفتن زبان فارسی. در ایران کسانی که زبون درست درمونی نداشتند
...
[مشاهده متن کامل]
شروع کردند دری حرف زدن بقیه هم زبون خودشون رو حفظ کردند. فارسی گرامر و همه چیش ترکی هست. زبان التصاقی هست. وقتی زبون دیگری رو مالک میشی و برای خودت تاریخ میسازی، بیس زبان فارشی نشون میده زبان مردم نبوده چون ابتدایی ترین کلمات زندگی رو نداره مثل اتاق، قالی، قاشق، پرده، حیاط، سقف اگر زبان توسط یک گروه مردم صحبت میشد اینا باید فارسی میبود نصف کلماتی که الان استفاده میشه صد سال پی درست پشه و حتی با تصحیح متون قدیمی جایگذاری کردند و این کلمات جدید هستند. نمونش بیمار، پزشک، بیمارستان، اوایل اهل کتاب به بیمار میخندیدند. بی مار یعنی بدون مار چون بر وزن تیمار ترکی که برای حیوانات هست ساخته شد و تیمار هم که مال حیوان هست رو گذاشتن روی تیمارستان. یعنی کلمه رو بازم از روی یک کلمه ترکی ساختند این قدر بی جنبه هستین فوری میخاد چیزی رو دستمایه کنه و به قومیتی بخنده. دو هزار تا کلمه جدید که صد سال پیش ساخته شد رو چک کنید حتما، ترکا نه چیزی رو جایگذاری کردند بگند کلمه قدیمیه اگه چیزی هم ساختن خیلی اصولی از کلماتی که صد درصد ترکی هست ساختن اگه مطمن نبودنپ همون کلمه رو عینا استفاده کردنپ. الان طرف با ریشه فعل ترکی کلمه میسازه بعنوان کلمه فارسی معرفی میکنه مثل سنجاق و اردو که همین اخیر فرهنگستان معرفی کرد

اقای مدیاتک عکس استانبول و باکو صد و پنجاه سال پیش رو با تهران صد سال پیش مقایسه کن یک شهر امروزی در مقابل یک ده بعد اومده میگه ترکا پزشکی نداشتن. نه ترکا اصلا مریض نمیشدن هرکی هم مریض میشد میمرد. نود
...
[مشاهده متن کامل]
درصد گیاهان دارویی اسمش ترکی هست، نظرات ابکی ندین بهتون بخندند علاچ ترکی هست. خسته ترکی هست. خانه ترکی هست از ریشه خان. به مکانهای عمومی و ساختمانهای بزرگ دولتی خان گفته میشه که پسوند ا اضافه میشه موقع جمله سازی او بیر خاندیر، خانا گدیوروم. و خانا از اینجا میاد که فارسی خونه میگن که ریشش خون و بی معنی هست. کلماتی که ع و قاف دارند فارسی نیستند. دکتر عمید هم اول کتابش اینو ذکر کرده. علاقه، علاج از ریشه آلگی و ترکی هستند. علاقه یعنی چیزی که انسان رو انگیزه میده و به خودش میگیره از ریشه الماک یعنی گرفتن، جذب کردن. الاچ که برای خوانش صحیح به صورت علاچ نوشته میشه یعنی چیزی که باید جذب کنی و بخوری. اینا ترکی هستند. داروخانه عجزانه هست اجزاخانه یعنی جایی که عجز داری میری اونجا عاجز یا اچ ایز یعنی گرسنه وبی حال عربی نیست متاسفانه خیلی از کلمات عربی نیست و بخاطر حرمت قران سکوت میکنند. عاچز، علاچ، علاقه سه تاشم ترکی هست و عجز ریشه مستخرجه از عاجز هست. چوخ عاچز الدوم خیلی خسته و گرسنه شدم.

چرا برخی ها اینقدر سطحی نظر میدن میگه خسته فارسی چون از خستن میاد عجب. خب هر کلمه ای رو میشه مصدر کرد. مصدر فارسی خودش قالب ترکی هست. این کلمه از عبارت زیر میاد قاسدان الدوم قاس یعنی ماهیچه. وقتی زیاد
...
[مشاهده متن کامل]
کار میکنی یا راه میری و بدنت خسته میشه میگن قاسدان الدوم یعنی ماهیچه هام از کار افتاد. این قاسدان به قاسدا و خاستا تقلیل پیدا کرده. پزشکی دوره اسلامی اصطلاحات خودش و داشت مریض، حکیم، طبیب، همه از این کلمات استفاده میکردند. کلمات بیمار، پزشک، بیمارستان جدید ساخته شدند در فارسی و جدید ساز هستند. اسم چند تا از ابزارهای رایج جراحی که در دنیا استفاده میشه ترکی هست. در حالی که فارسی کلمه نزدیک خسبیدن رو داریم که خود خسبیدن از اویخو و خوسیدن ترکی بمعنای خوب میاد و به خوسیدن و خو و خواب تبدیل شده یعنی حتی اگه از این ریشه هم فرض کنی بازم ترکی هست. اولین مایه کوبی که پایه واکسن دنیاست در عثمانی انجام شده در این خصوص نامه سفیر انگلیس به کشورش موجود هست که میگه در اینجا یکاری میکنند شخص بیماری رو میگیره و به بعدش به طرز معجزه اسایی طرف خوب میشه. در واقع عشایر یوروک در عثمانی میفهمن کسی که ابله میگیره در تماس با فردی که پوستش زخمه باعث میشه طرف ابله بگیره و سپس خوب میشه و دیگه هیچوقت نمیگیره و این چیزیه که بهش مایه کوبی میگن بعدا اروپایی ها با یاد گرفتن این روش بقیه واکسن ها رو ساختن. در ترکی برای کلمه واکسن معا دل ترکی آشی وجود دارد که کلمه قدیمی برای واکسن هست. مسلمانان قبل از علوم جدید و مدرن توی دنیا در پزشکی اول بودند. بدون مطالعه و سطحی نتیجه گیری های بچگانه نکنید

کم رمق، بی رمق، کم قوا، زمند، بیحال
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی خسته از ریشه ی واژه ی خستن فارسی هست
خستهخستهخستهخسته
نوشتن چون در ترکی به بیمار میگن هاستا ( خ ندارن ) پس ترکیه. برادر من مگه هرچی تو ترکیه گفته میشه ترکی هست؟ ۶هزار وام واژه فرانسوی وو ۱۳۰۰وام واژه فارسی و هزاران وام واژه عربی چیه پس؟ ( چیزیه که خودشون میگن والا )
...
[مشاهده متن کامل]

تو ترکیه به آشپزخونه هم میگن متفک matfak تو آذربایجانم میگن مطبخ که تابلوهه از مطبخ عربی میاد پس یعنی مطبخ ترکیه؟ اونم درحالی که فعل قابل صرف در عربیه؟ ( ط ب خ = پختن مطبخ بر وزن مفعل مکان ساز جای پختن )
از فعل خستن میاد و خست به علاوه ه شده صفت خسته
شاید بگید این پانفارسه از خودش فعل در آورده
و سعدی هم در جواب به شما می فرماید
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
و ناصر خسروی قبادیانی هم می گوید
به دست دیو دادی دل خطا کردی
به دست دیو جان خویش را خستی
بن مضارعش رو نمیدونم چیه اما با قواعد آوایی بخوایم پیش بریم احتمالا خد باشه
میخستم ( خسته میشدم )
میخدم ( خسته میشم )
اینو مطمئن نیستم اگر دوستان میدونن بگن

خسته؛ خواستن، نیاز،
از دست دادن انرژی و نیاز به کسب انرژی.
در مورد میوه ها به حالت شل شدن و رفتن به سمت خشک شدن.
اگر هم از زاویه ذات حروف به دو حرف ( خ ز ) در این کلمه نگاه کنیم به مفهوم سرد شدن و از دست دادن انرژی و بی حال شدن و حالت خزندگی و خونسرد شدن در انسان مفهوم دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر هم رد مفهوم این کلمه را در زبان انگلیسی بزنیم کلمه tired به مفهوم نیاز به تور کردن انرژی، یا exhausted به مفهوم exit شدن و تحلیل یا خروج انرژی.

لری بختیاری
زَمَند، هَنه سهده، سِزِ، مَندی، تُلُند:خسته، درمانده
خسته= خست ه
خست khest یا khst در گویش کوردی یعنی افتاد یا انداخت
مثلا سنگ را در چاله انداختی ، در گویش کردی میگن به رده خست ه ناو چال
خسته = افتاده ، درمانده ، مریض , مانده
خسته نباشی و مانده نباشی هم معنی هستن
...
[مشاهده متن کامل]

خسته خانه= بیمارستان ، استراحتگاه
هم اکنون در کردستان عِراق ، کشور ترکیه و افغانستان به جای بیمارستان از خسته خانه استفاده میشود.

در پاسخ به جناب بی نام :
1 - خانه واژه ای فارسی است و نیازی به گفتگو ندارد .
Fars�a s�zc�k Orta Fars�a ( Pehlevice veya Part�a ) aynı anlama gelen χānag s�zc�ğ�nden evrilmiştir
2 - بیشتر واژه های پزشکی از فارسی به زبانهای دیگر رفته است همان دارو از فارسی به عربی وارد شده و دوا و مداوا از آن ساخته شده است dentist در انگلیسی از دندان فارسی گرفته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - ایرانیها و فارسها در این کشور زندگی می کردند و ترکها به اینجا کوچ نموده اند بهتر است چند کتاب تاریخ نوشته خود ترکها را مطالعه نمایید.
4 - به نظر شما چرا عثمانیها خود را ترک نمی دانستند و با آنها دشمن بودند ؟

اقای رضا مدیاتک پس چون فارس ها محل زندگی نداشتند از خانه ترکی استفاده میکنن . ریشه دارو هم از داوا هست داوا هم از d�vmek
در پاسخ به جناب بهروز بهروزی
1 - واژه خسته فارسی بوده و از خستن یعنی مجروح شدن گرفته شده
2 - ترکها دانش پزشکی نداشته اند که واژه هایش را داشته باشند بنابراین از زبانها دیگر وام گرفته اند
و به بیمار خسته می گویند همچنین به پرستار �همشیره� به دارو �علاج� به داروخانه �اجزاخانه� و به بیمارستان �خسته خانه�می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

شاید خسته کلمه ای ترکی باشد که وارد فارسی شده است یا بلعکس.
در ترکی استانبولی حرف خ وجود ندارد، آنها خ را به ح تبدیل یا تلفظ می کنند.
کلمه حسته یا حاستا در ترکی استانبولی به معنی مریض است یعنی کسی که توانایی ندارد و به نوعی خسته است یا ناتوان است یا بیمار است. البته آنها کلمه "یورگون" را برای خسته استفاده می کنند ولی حاستا هم می تواند به معنی خسته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�شکتshakat� به معنی خسته وکوفته و از پا افتاده است. این واژه کهن نیز مانند بسیاری از واژگان دیگر وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�شگدshagged� در
...
[مشاهده متن کامل]
زبان انگلیسی به کار میرود ( البته معانی دیگری چون، زبر، درهم وبرهم، کرک شده، مو دراز وپرمو وپشمالو نیز دارد. یک کلمه ممکن است در انگلیسی معانی مختلفی داشته باشد ) . در اینجاتبدیل رایج کاف به گاف و همچنین تبدیل رایج ت به دال را داریم یعنی شکتshakat > شگدshagged. در لری به صورت ترکیب�شل شکتshale shakat� هم به کار میرود. کاربرد واژه در لری: یه چویی بوهور تا شکتیت درا یعنی یه چایی بخور تا خستگیت رفع بشه.

از خسته کوردی گرفته شده به معنی افتاده
خست = خس اَست
خس = خز / خیز / خیس / خزان و . . . که در همه اینها نوعی در کف بودن و پایین بودن و نشسته بودن را میبینیم و از همینرو به کسی که در آن نشست و پایینی رخ داده باشد خسته میگویند =>
خسته = خس استه = کسی که خس و خز ( خزان ) در آن رخ داده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

بَخِس = ب خس = بخز = بخواب = خست شو = بنشین و فروکش کن

بهزاد خان
عربستان، مصر کشور است، زبان شمرده نمی شود. تمام کتب زبان شناسی را از احمد کسروی و. . . مطالعه کنید ما زبانی به نام زبان أذری داشتیم و داریم مانند زبان گیلکی ، مازندرانی و. . .
آقای چنگیز بالا کوهی ما زبانی به اسم آذری نداریم
این درست مثل اینه که مثلا بگیم زبان عربستانی یا زبان مصری یا زبان سوری
خسته از فعل کُردی خِستِن درست شده به معنی افتادن و انداختن. البته به کُردی شَکَت و ماندو هم میگن.
خسته به ترکی usanmak , yorgun
خسته پارسی است
افگار هم میتوان گفت
خسته = خس ( فرو افتاده ) ت
spent
pooped
bushed
beat
خسته و وارفته = خیلی خسته
خسته و مانده ( گویش تهرانی ) = خیلی خسته
knackered
خسته xast - e : ( صم. از خستن ) ۱ - ویژگی آن که یا آنچه توانایی هایش به علت کار زیاد یا عامل دیگر کم شده باشد: آدم خسته ذهن خسته ۲ - مجروح؛ زخمی؛ دردمند: جان من سهل است جان جانم اوست/ دردمند و خسته ام درمانم اوست ( مولوی ) ۳ - آزرده؛ رنجیده؛ دلتنگ: چو رستم دل گیر را خسته دید/ به آب مژه روی او شسته دید. . . ( فردوسی )
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ سخن ( حسن انوری )
در زبان آذری ( خاستا ) [ ص. فا] ۱ ) بیمار ، مریض، ناخوش ۲ ) خسته، ضعیف، ناتوان
فرهنگ آذربایجانی فارسی
تالیف: بهزاد بهزادی

بی حال_بی رمق
بی حوصله
بدون انرژی
Tired
😫
خسته به ترکی: یورقون
آزرده، افگار، جریحه دار، ریش، زخم دار، زخمناک، زخمی، آسیب دیده، زخم خورده، نزار، مصدوم، ناعادل و مجروح
Tired
آزرده
دل ریش
وا مانده
بی حوصله
ما در عربی به خسته تعبان میگوییم؛ تعب یعنی رنج و سختی و تعبان هم خسته.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٣)