خاو. ( اِ ) پرز. زغب. کرک. || پرز مخمل. ( از ناظم الاطباء ). || لغت دیگری است در خواب : گر خری دیوانه شد یک دم گاو بر سرش چندان بزن کاید بخاو.
مولوی.
خاو. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخشمریوانشهرستان سنندج ، واقع در 22 هزارگزی شمال باختری در شاهپور که دارای 30 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فرهنگ فارسی
پرز، کرک، پرزمخمل ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج .
فرهنگ عمید
خواب، پُرز، کُرک: خاو مخمل.
واژه نامه بختیاریکا
( خاو(خا) ) خوب؛ خب؛ حرف تصدیق
دانشنامه عمومی
خاو، روستایی از توابع بخش خاوومیرآباد شهرستان مریوان در استان کردستان ایران است. خاو درکنار چشمه ای طبیعی بنا شده است. این روستا قدمت تاریخی دارد و در گذشته داری یک قلعه ی تاریخی بوده در پشت روستا که بالای کوهی به نام قلای خاو ( به کردی: قەڵای خاو ) قرار گرفته است. در چندین متن تاریخی نام هایی از قلای خاو آمده است. [ ۱] [ ۲] روستا همچنین دارای حمامی تاریخی بوده در حال حاضر اثری از آن باقی نمانده است. این روستا در دهستان خاوومیرآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳۵ نفر ( ۸۲خانوار ) بوده است.