خانباجی

/xAnbAji/

لغت نامه دهخدا

خانباجی. [ خام ْ ]( اِ مرکب ) این لفظ از دو قسمت تشکیل شده یکی «خان » که مخفف «خانم » است و دیگر «باجی » که کلمه ای است ترکی بمعنی «خواهر» و مجموعاً یعنی «خانم خواهر». || مادر بزرگ : نوه ها بمادر بزرگ خود خانباجی خطاب می کنند. || خواهر شوهر: زنهای شوهردار غالباً خواهرشوهر را به این لفظ مینامند. || خطابی است زنهای غیر خویشاوند را بجهت صمیمیت و خصوصیت زیاد.
- امثال :
از روی لاعلاجی به خرسه میگویند خانباجی ، نظیر: «از زور بی کسی به خرسه گفتیم خالقزی »؛ این مثل در موردی بکار میرود که شخص از روی ناچاری دست بدامان هرکس می زند.

فرهنگ فارسی

این لفظ از دو قسمت تشکیل شده یک [ خان ] که مخفف [ خانم ] است و دیگری [ باجی ] که کلمه ایست ترکی بمعنی [ خواهر ] و مجموعا یعنی [ خانم خواهر ]

پیشنهاد کاربران

خانباجی:از دو کلمه خان و باجی تشکیل شده بمعنی خواهر خان
خان :رئیس هر قوم و باجی به ترکی یعنی خواهر
هر دو کلمه خان و باجی ترکی و ریشه مغولی دارند
در بعضی از گویش ها خامجی یا خاماجی یا خانبجی هم گفته می شود
جالب است بدانید که در فرهنگ عامیانه عراقی ها و در زبان عربی عامیانه به واسطه ی حکومت عثمانی بر عراق، بخش دوم آن یعنی ( باجی ) به معنای زن عمو و همچنین خواهر بزرگتر به کار می رود.

بپرس