جدید
تازه، نو، هرچیزتازه، ضدقدیم
( صفت ) ۱- نو تازه : ( ( بعمارت جدید انتقال یافت . ) ) ۲- آنکه بتازگی دین اسلام پذیرفته جدید الاسلام . ۳- بحری که ایرانیان آنرا کشف کردند و در عروض عرب شناخته نبود و بهمین جهت آنرا جدید نامیدند و آن دراصل بر وزن ( ( فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن ) ) بودومزاجف آن بروزن ( ( فاعلاتن فاعلاتن مفاعلن ) ) آمده .
ابن خطاب کلبی حاضر بود فتح مصر را .
تازه مسلمان نو مسلمان جدید
آنچه که تازه اختراع شده نوپدیده آمده .
نوبنیان نو بنیاد تازه بنیاد .
کسسی که تازه بدین اسلام گرویده نو مسلمانان .
میرزا محمد صادق ارومی . پدر وی اهل ارومیه آذربایجان بوده است . از فضلا و دانشمندان و کشیش قوم سریانی نصاری بود که در این اواخر مشمول توفیقات نامتناهی الهی شد و بدین اسلام در آمد و از طرف ناصرالدین شاه بلقب [ فخر الاسلام ] ملقب گردیده و بنام محمد صادق خوانده شد .
مقصود از این اصطلاح در میان یهود شخصی است که از بت پرستی برگردد و بدین یهود گرود شریعت موسی و کتب انبیائ یهود را بمهربانی و غریب نوازی نسبت باین گونه شخاص تکلیف مینمایند .
تازه ساز نوساز نو ساخت : اجزای مدرسه جدید البنای اتا ماژوری . ) )
در تداول فارسی تازه ساز نو ساز نو ساخت .
آنچه که تازه تاسیس شده نوبنیاد .
تازه زارعت شده نوکاشته : ( ( شیوع استعمال بامیه که از خضراوات مستطرفه جدید الرزع است . ) )
...