جدف. [ ج َ دَ ] ( ع اِ ) گور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قبر. ( قطر المحیط ) ( آنندراج ) ( شرح قاموس ). قبر و آن اِبدال جدث است. ( از اقرب الموارد )( آنندراج ). ج ، اَجداف. ( اقرب الموارد ) ( لسان العرب )( منتهی الارب ). و گروهی این جمع را مکروه دارند و گویند، بواسطه ضعفی که در اثر اِبدال «ث » به «ج » روی داده ، متصرف نبوده و آن را جمع نیست. جوهری گوید: جدف ، قبر است و آن ابدال جدث است ، زیرا عرب فاء و ثاء را متعاقب هم آورده گوید: جدث و جدف و جمع آن اجداث و اجداف است. ( لسان العرب ). || شراب که خنور آن سرگشاده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آن چیزی است که پوشیده نمیشود سر او به بندی و ریسمانی از شراب. ( شرح قاموس ). آنچه سر آن پوشیده نشود از شراب. ( لسان ، از نشوءاللغة ). و فی حدیث عمر: حین سأل الرجل الذی کان الجن استَهوتْه : ماکان طعامهم ؟ قال الفُول ، و ما لم یُذکر اسم اﷲ علیه. قال فما کان شرابهم ؟ قال الجدف. و تفسیره فی الحدیث انه ما لا یغطّی من الشراب. قال ابوعمرو، الجدف لم أسمعه الا فی هذا الحدیث و ما جاء الاوله اصل ، و لکن ذهب من کان یعرفه و یتکلم به کما ذهب من کلامهم شی کثیر. ( لسان ). || کفک یا خس و خاشاک که از شراب بیرون اندازند. ( منتهی الارب ). قذی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنچه از زبد و قذی از شراب بیرون اندازند. ( اقرب الموارد ). آن چیزی است که انداخته شده است از شراب از کف و خاشه. ( شرح قاموس ). مؤلف لسان العرب آرد: برخی گویند، جَدَف از جَدف به معنی قطع است و گویامراد آن چیزی است از کفک و خاشاک و رغوه که از شراب بیرون اندازند، مثل آنکه آن را از شراب بریده و بیرون انداخته اند. ابن اثیر گوید، هروی از قتیبی چنین نقل کرده است. و آنچه جوهری در صحاح ضبط کرده است جذف با ذال معجمه به معنی قطع است و با دال مهمله ضبط نکرده است ولی ازهری با دال مهمله و معجمه هر دو ضبط کرده است. ( از لسان العرب ). مؤلف نشوءاللغة آرد: به عقیده ما جدف در اینجا فعل به معنی مفعول است ، چنانکه در نفض و قبض و هدم که به معنی منفوض و مقبوض و مهدوم است. و چون معنی آن انداخته شده باشد بنابراین معنی آن مکشوف یا آنچه پوشیده نیست میباشد. ( از نشوءاللغة ص 105 ). || نباتی است در یمن که خوردن آن تشنگی شکند شتران را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گیاهی است در یمن که بی نیاز میکند خورنده او را از آشامیدن آب بر او. ( شرح قاموس ) ( از اقرب الموارد ) ( لسان العرب ). ابن سیده گوید، جدف ، نباتی است در یمن که شتران خورند و از آب بی نیاز میشوند. کراع گوید، با خوردن آن نیازی به نوشیدن آب نیست. و ابن بری گوید، بیت زیر از جریر به این معنی است :بیشتر بخوانید ...