تی. ( ص ) مخفف تهی است که خالی باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی )( از غیاث اللغات ) ( از فرهنگ جهانگیری ) : آن یکی مردیست قوتش جمله درد وین دگر مردی میان تی همچو گرد.
مولوی ( نیکلسن دفتر 5 ص 243 ).
لاف و دعوی باشد این پیش غراب دیگ تی و پر یکی نزد ذباب.
مولوی.
تر و خشک و پر و تی باشد دهل بانگ او آگه کند ما را ز کل.
مولوی.
هر دمی پر می شوی تی می شوی پس بدان کاندر کف صنع ویی.
مولوی.
رجوع به تهی شود. تی. ( اِ ) توغ. داغداغان. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ). رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 270 شود. تی. ( اِ ) نام دیگر حرف تا. ( المعجم از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ت. تا. تاء. ( یادداشت ایضاً ). تی. ( ع اِ اشاره ) اسم اشاره که به مؤنث اشاره کنند؛ یعنی این زن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) خالی تهی : اشکم تی ( مثنوی ) اسم اشاره که به مونث اشاره کنند یعنی این زن
فرهنگ معین
(تِ ) (ص . ) مخفف تهی .
فرهنگ عمید
= تهی خط کشی به شکل t که برای اندازه گرفتن و ساختن زاویه ها به کار می رود.
گویش مازنی
/ti/ مرتعی در ولوپی سوادکوه - پسوند سمت و سو مانند: این تی به معنی: این طرف، این سمت ۳الگو & درخت انجیلی
واژه نامه بختیاریکا
( تُی (تُک) ) چکه؛ قطره انگُست به تی کِردِن به تی خو دیدِه ( تِی ) پیش چشم دو پا زِ تو دو تی زِ ایما زِ تی دیدِن زیر تی بیدِن زیر تی پُر زیر تی کِردِن ( تِی ) طرف مرکز؛ وسط مقدار کم. مثلاً یَتی یعنی یَه تیکه؛ یَه کم؛ مقداری مِل مِن تی ( تِی ) نیم بار یَه کم؛ مقداری. مثلاً یَتی یعنی یه تیکه؛ یَه کم؛ مقداری
دانشنامه آزاد فارسی
تِی (Tay) طولانی ترین رود اسکاتلند، به طول ۱۹۳ کیلومتر. در جهت شمال شرقی از میان لاخ تِی۱ می گذرد، سپس به سمت شرق و جنوب شرقی جاری می شود، از پِرت۲ می گذرد و به سمت خلیج تِی۳ جریان می یابد و به دریای شمال۴ می ریزد؛ در داندی۵، پل تِی۶ روی آن زده شده است. ماهی گیری در رود تِی رواج دارد. ریزابه های اصلی آن عبارت اند از تامِل۷، آیلا۸ و اِرن۹، بران۱۰ و آلمُند۱۱. حوضۀ آبریز۱۲ تی و ریزابه هایش یکی از کامل ترین مجتمع های برقابی شمال اسکاتلند را تشکیل می دهد. نخستین پُلِ تِی (گشایش در ۱۸۷۸) که در زمان خود بزرگ ترین پُل جهان بود، در ۱۸۷۹ با قطاری که روی آن حرکت می کرد، به داخل رود فرو ریخت. این پل از ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۸ بازسازی شد و پل جاده ای، از نیوپورت ـ آن ـ تِی۱۳ تا داندی، در ۱۹۶۶ تکمیل شد. Loch TayPerthFirth of TayNorth SeaDundeeTay BridgeTummelIslaEarnBraanAlmonddrainage basinNewport-on-Tay
از این به بعد با تی پول های عروسی برادر زادت رو باید طی بکشی بنجل بدرد نخورت میکنم حکم صادر شد
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در لری بختیاری به معنای چشم
واژه تی معادل ابجد 410 تعداد حروف 2 تلفظ ti نقش دستوری اسم ترکیب ( صفت ) [مخففِ تهی] [قدیمی] مختصات ( تِ ) ( ص . ) آواشناسی tey الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 واژه ی تی از ریشه ی واژه ی فارسی تهی است ... [مشاهده متن کامل]
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 واژه تهی معادل ابجد 415 تعداد حروف 3 تلفظ tohi نقش دستوری صفت ترکیب ( صفت ) [پهلوی: tūhīk, tihīk] ‹تی› مختصات ( تُ ) ( ص . ) آواشناسی tohi الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
سلیم تِی: وسیله یا ابزاری که ته آن نخی یا فومی یا لاستیکی ست که برای پاکیزه کردن زمین و شیشه و . . . استفاده می شود و دلیل نام گذاری این ابزار به نام تی شباهتش به حرف T در لاتین ست.
وتی سوتامن درین بلکینا تی وته
امیر عباس درست گفته میشه چای
چای
خط کش هندسی
تی با تلفظ ( tea ) در گویش بختیاری و لری جنوبی به معنی چشم است. که در حالت جمع به صورت تی یل ( teayal ) تلفظ می شود.
چای فرنگی
Teaبه معنای چای است
به معنای باز، مثلا نیم تی یعنی نیمه باز، در را نیم تی بگذار یعنی در را نیمه باز بگذار.
نوک در زبان ملکی گالی بشکرد
افزون بر مانای آینده ، چشم و تو ، تی دگریده ته به مانای پایان و در برابر سر نیز میباشد . که در واژگان سر و ته، تیپاو تی مداد و. . . بکار گرفته شده است.
پنهان در شب
به معنی نک، پیش، جلو. مثل تی چاقو، تی مداد، تی پا ( تیپا ) .