ترا ای جوان تندرستی و بخت
همانا و همواره با تاج و تخت.
فردوسی.
به نیک اختر و تندرستی شدن به پیروزی و شاد بازآمدن.
فردوسی.
همه تندرستی به فرمان اوست همه نیکویی زیر پیمان اوست.
فردوسی.
ترا تندرستی از آن شد کنون که بر نیکویی رای تو شد فزون.
فردوسی.
تندرستیش باد و روزبهی کامگاری وقدرت و امکان.
فرخی.
به تندرستی و شاهنشهی و روزبهی همی گذار جهان را بکام و خود مگذر.
فرخی.
مثل زنند که آید پزشک ناخوانده چو تندرستی تیمار دارداز بیمار.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281 ).
کنونم زور، لختی در تن آمد
نشاط تندرستی در من آمد.
( ویس و رامین ).
دو چیز است اندر جهان نیکترجوانی یکی ، تندرستی دگر.
اسدی.
و چون عالمی نبود در میان ایشان و آن نعمت و تندرستی درمیان ایشان نماند. ( قصص الانبیاء ص 131 ). از اینجا بتوان دانست که تندرستی را و درست اندامی را و کار هر اندامی را سبب نخستین آنست که مزاج اندامها یکسان همه معتدل باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).ایمنی را و تندرستی را
آدمی شکر کرد نتواند
در جهان این دو نعمتی است بزرگ
داند آنکس که نیک و بد داند.
مسعودسعد.
ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست درست گردد این گر بپرسی از بیمار.
ادیب صابر.
تندرستی و رای سلطانی است از دو تن پرس و شرح آن بشنو.
خاقانی.
درآمد کار اندامش به سستی به بیماری کشید از تندرستی.
نظامی.
همی تا پای دارد تندرستی ز سختی ها نگیرد طبع سستی.
نظامی.
بس گُرْسنگی که سستی آرددر هاضمه تندرستی آرد.
نظامی.
پس از پنجَه ْ نباشد تندرستی چهل ساله فروریزد پر و بال.
نظامی.
تندرستی و ایمنی و کفاف این سه مایه ست و آن دگر همه لاف.
نظامی.
نمی خواستم تندرستی خویش بیشتر بخوانید ...