99 1542 100 1 تلف/talaf/مترادف تلف: اتلاف، پامال، پایمال، تباه، حیف ومیل، فنا، مردن، منهدم، ضایع، نابود، نیست، هدر، هلاک، نابود شدن، نیست شدن، تباه شدن، هلاک گردانیدنبرابر پارسی: تباه، نفله، نیست معنی تلف در لغت نامه دهخدا تلف. [ ت َ ] (اِ) ترف و قروت. (ناظم الاطباء).تلف. [ ت ُ ] (اِ) کثافتی که از شپلیدن انگور و امثال آن بماند. (شرفنامه ٔ منیری ). آنچه از انگور و جز آن پس از خوردن باقی ماند که شایسته ٔ خوردن نباشد. (ناظم الاطباء).تلف. [ ت َ ل َ ] (ع اِ) رایگان. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هلاک. (اقرب الموارد). هلاک و زوال و ویرانی وانهدام. (ناظم الاطباء). || اتلاف و زیان وتبذیر و اسراف و خرج بیجا. (ناظم الاطباء). || (ص ) بمعنی ضایع و خراب مجاز است... و با لفظ شدن و کردن استعمال نمایند. (از آنندراج ) : در دورخط از زلف تو ما را چه توقعنتوان به کف آورد دگر عمر تلف را.ملا طغرا (از آنندراج ).تلف. [ ت َ ل َ ] (ع مص ) هلاک گردیدن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیست شدن. (آنندراج ).تلفاً را بخوانید. معنی تلف به فارسی تلفهلاک شدن، نیست شدن، تباه شدنهلاک گردیدن . نیست شدن تلف شدنضایع و خراب شدن . نابود شدن . تلف کردن( مصدر ) ۱ - بر باد دادن :(( هم. اموال خود را تلف کرد . )) ۲ - نابود کردن کشتن .ضایع و خراب کردن . نابود کردن . تلف کردهاسراف کرده . بر باد داده تلفات را بخوانید. معنی تلف در فرهنگ معین تلف (تَ لَ) [ ع . ] (مص ل .) هلاک شدن ، نابود شدن . تلف کردن (تَ لَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) ۱ - به هدر دادن . ۲ - نابود کردن . معنی تلف در فرهنگ فارسی عمید تلف۱. هلاک شدن، کشته شدن.۲. هدر رفتن. تلف در جدول کلمات تلف شده و از دست رفتهضایعه تلف و بیهودههدر تباه کردن | تلف کردناتلاف وقت تلف کردنیللی از دست رفته | تلف شدهضایعه دنباله معنی تلف در جدول معنی کلمه تلف به عربی تلف شدنمت تلف کردنافقد , بذر , فطيرة تلف را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران علی باقری تلف:[اصطلاح حقوق] از بين رفتن مال بدون دخالت مستقيم يا غيرمستقيم مالك يا شخص ديگر. معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها هدی چامهای > well versed علی رعنایی > came to life Figure > what a bummer Sunflowe > Diverting مهدی نصر > rhetorical question Sunflower > Full bodied سجاد اپیکور > such a wow ایدا قزل بیگلو > sailed نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعرهگذرپارسا حیدری Dark Light FarhoodA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمانsamir_8203 فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی binoculars ناپذیر رزمندگان تحسین آمیز shet همی دار نام کره ای