تقویم

/taqvim/

مترادف تقویم: ارزیابی، برآورد، تخمین، سالنامه، سال نما، گاه نامه

برابر پارسی: سالنامه، ارزیابی، برآورد، گاهشمار، گاهنامه

معنی انگلیسی:
evaluation, appraisal, assessment, calendar

لغت نامه دهخدا

تقویم. [ ت َ ] ( ع مص ) راست کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیکوتر راست کردن. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). راست نمودن. ( غیاث اللغات ). تعدیل چیزی. ( از اقرب الموارد ). راست داشتن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || راست کردن کژی نیزه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قایم کردن چیزی. ( آنندراج ). از بین بردن کجی نیزه. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) راست شدگی و برابری و تساوی. ( ناظم الاطباء ). راست کردنی : لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ( قرآن 95 / 4 ). در تقویم چنین کسان سعی پیوستن همچنان باشد که شمشیر بر سنگ آزمایند. ( کلیله و دمنه ). و چون پادشاهزادگان بازگشتند و مهمات ایشان کفایت شد روی به ضبط مصالح ملک و تقویم موج و اصلاح فاسد... آوردند. ( جهانگشای جوینی ).
- احسن تقویم ؛ مأخوذ از آیه شریفه فوق ، خوبتر راست کردنی :
بخط احسن تقویم و آخرین تحویل
به آفتاب هویت به چهارم اسطرلاب.
خاقانی.
|| ( مص ) قیمت کردن چیزی را. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). قیمت کردن رخت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قیمت کردن متاع. ( ازاقرب الموارد ). قیمت کردن. ( غیاث اللغات ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، تقاویم. ( از اقرب الموارد ). ارزیابی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || به قوام آوردن : و یلقی الشکر و یقوم تقویم الجلاب. ( قانون بوعلی سینا یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || تعیین و بیان طول و عرض بلدان. || محاسبه کردن وقتها. ( از اقرب الموارد ). حساب کواکب سال بسال. ( مفاتیح ). سنجیدن و قرب و بعد و ارتفاع ستارگان را معین کردن. ( از ذیل اقبال نامه نظامی چ وحید دستگردی ص 103 ) :
هنر و فضل ترا برنتوانند شمرد
آن بزرگان که بدانند حساب تقویم.
فرخی.
ببین ای سکندر به تقویم راست
که این نکته را ارتفاع از کجاست.
نظامی.
|| ( اِ ) حساب یکساله منجمان که هندش بوتهی نامند و هر سالی تقویم دیگر میکنند به استخراج. ( شرفنامه منیری ). حساب یکساله منجمان و آن ورقی چند باشد که در آن حرکات و احوال کواکب سیاره ثبت نمایند. ( غیاث اللغات ). به اصطلاح اهل تنجیم راست کردن احوال سال از روی زیج و آن شمسی بود و قمری. ( آنندراج ). در اصطلاحات منجمان عبارت از دفتری است که احوال ستارگان را بعد از برآوردن آنها از زیج در آن دفتر می نویسند. همچنین در آن دفتر مواضعستارگان را در روزهای یکسال ، در طول و عرض و اتصالات آنها را با یکدیگر و طالعها و فصول و اجتماعات و استقبالات و قرانات و خسوف و کسوف و رؤیت اهله و مانندآن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). نامه ای که در آن نوشته میشود.... حرکات سیارات و وقوع کسوف و خسوف و تغییرات ماه و اهله آن در آن سال و مانند آنها. ( از ناظم الاطباء ). گاهنامه. ج ، تقاویم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). اوراقی چند که در آن اخترشناسی حرکات کواکب و تأثیرات آن نویسند. ( یادداشت ایضاً ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بهاکردن نرخ کردن ارز بستن قیمت کردن . ۲ - راست کردن کجی چیزی را برطرف کردن . ۳ - تعیین اوقات و ازمنه طبق قواعد معین.۴ - ( اسم ) بر آورد ارزیابی . ۵ - ( اسم ) دفتری که در آن حساب روزها و ماههارا درج کنند گاهنامه . جمع : تقویمات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بهاء جنسی را تعیین کردن . ۲ - راست کردن . ۳ - تعیین اوقات و زمان ها. ۴ - (اِ. ) گاهنامه .

فرهنگ عمید

۱. تقسیم اوقات به دوره ها و مقیاس های معین.
۲. (اسم ) دفترچه یا ورقۀ کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ می کنند، گاهنامه.
۳. [قدیمی] راست کردن، کجی چیزی را راست کردن.
۴. [قدیمی] قیمت کردن، بهای جنسی را معین کردن، ارزیابی.
* تقویم جلالی: تقویمی مرکب از دوازده ماهِ سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماهِ دوازدهم. &delta، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد.
* تقویم رومی: تقویمی که مبدٲ آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است، تاریخ اسکندر.
* تقویم شمسی: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود.
* تقویم قمری: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود.
* تقویم مَلِکی: = * تقویم جلالی
* تقویم میلادی: تقویم شمسی، که مبدٲ آن سال تولد حضرت عیسی است.
* تقویم هجری: تقویمی که مبدٲ آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است.
* تقویم یزدگردی: تقویمی که مبدٲ آن سال ۶۳۲ میلادی (سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی ) است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَقْوِیمٍ: دارای قوام کردن(قوام عبارت است از هر چیز و هر وضع و هر شرطی که ثبات و بقایش نیازمند بدان است )
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

«تقویم» به معنای چیزی به صورت مناسب در آوردن، و نظام معتدل و کیفیت شایسته است; و گستردگی مفهوم آن، اشاره به این است که خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمی، و هم از نظر روحی و عقلی; چرا که هر گونه استعدادی را در وجود او قرار داده، و او را برای پیمودن قوس صعودی بسیار عظیمی آماده ساخته، و با این که انسان «جرم صغیری» است، «عالم کبیر» را در او جا داده و آن قدر شایستگی ها به او بخشیده، که لایق خلعت «لقد کرمنا بنی آدم» شده است.

[ویکی فقه] تقویم (ابهام زدایی). تقویم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تقویم (گاهشمار)، به معنای گاه شماری• تقویم قمری، گاه شمار تاریخ سال قمری• تقویم شمسی و قمری، گاه شمار تاریخ سال شمسی و قمری
...

[ویکی فقه] تقویم (قرآن). یکی از ابزار جهت تعیین اوقات و ازمنه تقویم می باشد.
تقویم، تعیین اوقات و ازمنه، طبق قواعد معین است. در این مدخل، از واژه های «حسبان»، « حساب »،«عدد السنین» و جملات مفید معنای آن استفاده شده است. بدیهی است که در اینجا رویدادها و حوادث تاریخی مدنظر نیست.
معنای لغوی
تقویم از ماده «ق ـ و ـ م» در لغت به معنای راست و تعدیل کردن است.

[ویکی فقه] تقویم (گاهشمار). گاه شماری را تقویم گویند.
تقویم از ماده «ق ـ و ـ م» در لغت به معنای راست و تعدیل کردن است.

تقویم در زبان عربی
استعمال تقویم در معنای گاه شماری در زبان عربی قدمت زیادی ندارد و در معاجم قدیمی تر اثری از آن نیست.

تقویم در زبان فارسی
در زبان فارسی تقویم در دو معنا به کار رفته است:
دانش شناسایی زمان ها که در عربی «معرفة المواقیت» خوانده می شود و این مقاله به آن می پردازد و دفتری که احوال ستارگان را پس از استخراج از زیج در آن می نویسند و در زبان عربی «دفتر السَّنَه» خوانده می شود و زیج یا زج نیز به آن گفته می شود.

تقویم در اصطلاح نجوم
...

دانشنامه آزاد فارسی

تَقویم
14190600.jpg
هر نوع سامانۀ تقسیم بندی و اندازه گیریِ گُذرِ زمان، در دوره های گسترش یافته ای همچون روز، ماه، و سال؛ و استفادۀ منظم از این تقسیمات با ترتیبی معیّن، به منظورِ ثبتِ رویدادها و مرتب کردنِ برنامه هایِ آینده. تقویم در منظم ساختن حیات مدنی، برگزاری آیین ها، و همچنین مقاصدِ تاریخی و علمی سودمند است. واژۀ تقویم برگرفته از واژه ای عربی به معنای قائم (راست) گردانیدن است. تقویم در گاه شماریِ رویدادها نیز نقشی حیاتی دارد، زیرا گاه شماری با محاسبۀ زمان در تقسیمات یا دوره هایِ منظم ارتباط دارد و از این موارد در تاریخ گذاریِ رویدادها بهره می گیرد. در تقویم، یکاهای زمان را برحسبِ سه نوع حرکتِ دوره ایِ متفاوت تقسیم می کنند: روز یا یک دور چرخش محوری زمین؛ ماه یا یک دور گردشِ کُرۀ ماه بر گِردِ زمین؛ و سال یا یک دور گردشِ زمین به دورِ خورشید. تقویمِ مصری هایِ باستان نخستین تقویمِ کارآمدی بود که با توجه به نیازهایِ متفاوت، از کشاورزی و دادوستد گرفته تا آیین هایِ مذهبی و ملّی، شکل گرفت. مصریان در آغاز کوشیدند تا گذرِ زمان را با توجه به حرکتِ ماه محاسبه کنند و پیش از آن که دست و پای خود را با مجموعۀ تشریفات و آداب در این شکلِ محاسبه ببندند، مبنایِ سنجش زمان و تقویم را بر حرکتِ مداریِ زمین و رصدِ خورشید قرار دادند. ماه مدار خود به دورِ زمین را طی۲۹.۵ روز (یک ماه قمری) کامل می کند. بدین ترتیب، سالِ قمری (۱۲ ماهِ قمری) ۳۵۴ روز و ۸ ساعت و ۴۸ دقیقه است، در حالی که سالِ خورشیدی یا مدت زمانی که زمین یک دور مدار خود بر گردِ خورشید را می پیماید برابر ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه (۲۴۲۱۹۹/۳۶۵ روز) است. نشانه هایی در دست است که مصریان از ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰پ م، تقویمِ ۳۶۵ روزی را برگزیده اند. نخستین اصلاحیه در گاه شماری خورشیدی ۳۶۵ و یک چهارم روزی را یولیوس سِزار، امپراتور روم (۱۰۰ تا ۴۴پ م)، در ۴۶پ م عملی ساخت. سِزار با کمکِ سوسیگنس، اخترشناس اسکندرانی، نوعی تقویم ایجاد کرد که به ۱۲ ماهِ ۳۰ و ۳۱ روزه تقسیم می شد و فقط ماهِ فوریۀ آن ۲۹ روزی بود. دراین شیوۀ گاه شماری که به افتخارِ سِزار، یولیانی نامیده شد، هر چهار سال یک بار یک روزِ اضافی یا کبیسه به انتهای ماهِ فوریه افزوده می شد. اساس گاه شماریِ کنونیِ ایران تقویمِ خورشیدی جلالی یا مَلِکشاهی است. جلال الدین ملکشاهِ سلجوقی گروهی از ریاضی دانان و اخترشناسان، ازجمله عمر خیام نیشابوری، را مأمور کرد تا گاه شماری با مبدأ هجرتِ پیامبر اسلام (ص) را بر پایۀ سالِ خورشیدی اعتدالی، که از روزگارِ باستان در ایران رایج بود، تدوین کنند. در این گاه شماری که از ۴۵۸ش برقرار شد، سال با اعتدالِ بهاری در نوروز آغاز می شود و دقیقاً با گذرِ چهار فصلِ طبیعت مطابقت دارد. این تقویم در هر ۲,۳۱۹ سال فقط یک روز با زمانِ حقیقیِ مبتنی بر حرکتِ انتقالیِ زمین تفاوت پیدا می کند که آن نیز در عمل در دوره های ۲۸۲۰ ساله جبران می شود. از طرفی، تقویمِ یولیانی در هر سال ۱۱ دقیقه و ۱۴ ثانیه کسر داشت و تقریباً هر ۱۰۰ سال یک روز با زمانِ حقیقیِ حرکتِ انتقالیِ زمین اختلاف پیدا می کرد. در ۱۵۸۲، پاپ گرگوریوس سیزدهم (۱۵۰۲ـ۱۵۸۵) تغییراتی در تقویم یولیانی ایجاد کرد. او ابتدا فرمان داد تا دَه روز از همان سال کاسته شود، به نحوی که یک روز پس از ۴ اکتبر ۱۵۸۲ را ۱۵ اکتبر در نظر گرفتند. سپس، نظامی ابداع کرد که به موجبِ آن، از هر چهار قرن سه روز حذف می شد. این تقویم جدید که به تقویم گرگوری مشهور شد و امروزه در حکم تقویم میلادی در بیشتر نقاط جهان به کار برده می شود، تقریباً در هر ۵هزار سال یک روز کسر خواهد داشت. با این وصف، تقویم جلالی که ۵۰۳ سال زودتر از تقویم گرگوری برقرار شد از دقت بیشتری برخوردار است. تقویم عربی اسلامی که مبنای مناسبت های مذهبی جهان اسلام است تقویمی قمری است. سال در این تقویم بین ۳۵۴ تا ۳۵۵ روز در تغییر است و ماه های آن با فصل های سال هیچ ارتباطی ندارند. مبدأ این تقویم نخستین روز محرم سال اول هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه، برابر با ۲۵ تیر ماه سال اول شمسی و مطابق با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی (گرگوری) است.تبدیل تاریخ. امروزه در ایران عموماً از سه نوع تقویم استفاده می شود: هجری شمسی، هجری قمری و میلادی. برای تبدیل این تقویم ها به یکدیگر چند قاعده و فرمول خاص وجود دارد که به سهولت می توان آن را به کار برد. اگرH تاریخ هجری قمری وC تاریخ میلادی باشد فرمول تبدیل آن ها به یکدیگر عبارت اند از:C = ۳۲/۳۳ H + ۶۲۲ وH = ۳۳/۳۲ (C-۶۲۲).
برای تبدیل هجری شمسی(S)به میلادی(C) از این دو فرمول استفاده می شود:S=C-۶۲۱ و C=S+۶۲۱. اشتباه محاسبه از طریق این فرمول ها از یک سال بیشتر نیست. البته برای محاسبات دقیق تر باید از جدول های تطبیقی استفاده نمود.

جدول کلمات

سالشمار

مترادف ها

estimate (اسم)
ارزیابی، تقویم، تخمین، براورد، اعتبار، قیمت، دیدزنی

calendar (اسم)
سالنامه، تقویم، سالنما

appraisal (اسم)
ارزیابی کردن، ارزیابی، تعیین قیمت، تقویم

assessment (اسم)
ارزیابی، تقویم، تخمین، تشخیص، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات

valuation (اسم)
ارزیابی، تقویم، بها

فارسی به عربی

تخمین , تقویم , تقییم

پیشنهاد کاربران

ادعاها که بدون مبنا و روش علمی بیان می شن، نیاز به پاسخ دقیق، مستند، و با اتکا به زبان شناسی تطبیقی دارند. ادعاهای مطرح شده در متن بالا ترکیبی اند از:
1. انکار ریشه های عربی واژگان عربی

...
[مشاهده متن کامل]

2. ادعای ترکی بودن همه واژگان ( حتی عربی و فارسی )
3. نفی روش های علمی ریشه شناسی
4. تحریف ساختارهای صرفی زبان ها
5. توصیف نادرست از ساختار زبان فارسی
6. استناد بی پشتوانه به تاریخ ترکان و اشکانیان
- - -
🔹 ادعای اول: �قال، یقول، قیل، قول عربی نیستند� ❌
این جمله به وضوح با قواعد زبان عربی کلاسیک و ساختار فعل های ثلاثی مجرد در تضاد است.
🔸 ریشه شناسی علمی:
در زبان عربی:
قالَ ( ماضی ) ← فعل ثلاثی مجرد ( ق - و - ل )
یَقولُ ( مضارع )
قِیلَ ( مجهول )
قَولٌ ( اسم مصدر )
طبق قاعده ی صرفی عربی، اسم مصدر برای فعل های ثلاثی مجرد عموماً بر وزن فَعلٌ می آید:
نصر ( نَصْرًا ) ، ضرب ( ضَرْبًا ) ، قتل ( قَتْلًا ) ، قال ( قَوْلًا )
همه ی این ها در منابع معتبر زبان شناسی عربی مثل:
ابن فارس – معجم مقاییس اللغه
لسان العرب – ابن منظور
المفردات فی غریب القرآن – راغب اصفهانی
آمده اند.
🔹 مثلاً در لسان العرب آمده است:
> "القَول: ما نَطَقْتَ به، و قَوْلُه: کَلامُه. . . "
( قول یعنی چیزی که به زبان می آید، یعنی گفتار )
- - -
🔹 ادعای دوم: �کجا قال معنی کشتن می دهد؟� ❌
این ادعا از پایه نادرست است. هیچ منبع عربی ادعا نکرده که �قال� به معنای کشتن باشد.
🔸 ریشه ی فعل �قتل� ( کشتن ) در عربی از �ق - ت - ل� است:
قَتَلَ ( ماضی )
یَقتُلُ ( مضارع )
قَتل ( اسم مصدر )
پس اصلاً نیازی نیست �قال� معنی کشتن بدهد؛ و کسی چنین ادعایی هم نکرده.
- - -
🔹 ادعای سوم: �قوم عربی نیست� ❌
کلمه ی قوم به روشنی عربی است و در قرآن کریم نیز مکرر آمده:
> یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ( یس:20 )
ای قوم من، از فرستادگان پیروی کنید.
در لسان العرب آمده:
> "القَوْمُ: الجماعة من الناس، لا واحد له من لفظه"
و �تقویم� نیز از قَوَّمَ، یُقَوِّمُ، تَقییمٌ گرفته شده و معنای زمان بندی و تنظیم دارد. پس هم �قوم� عربی ست، هم �تقویم�.
- - -
🔹 ادعای چهارم: �قول در ترکی یعنی دست دادن، نه گفتن� ❌
در زبان ترکی امروزی ( استاندارد ترکی استانبولی ) :
s�z vermek ( قول دادن )
el sıkışmak ( دست دادن )
کلمه ی �قول� به همین معنی �عهد� یا �وعده� در ترکی امروزی از عربی وارد شده است.
📚 T�rk Dil Kurumu ( فرهنگستان زبان ترکیه ) درباره ی "s�z" می نویسد:
> S�z [Arap�a ḳavl]
( ترکی: "سوز"، از عربی: "قول" )
Anlam: Konuşma, kelime, vaat. . .
یعنی:
"سوز ← از عربی قول ← به معنی سخن، کلمه، وعده"
پس �قول� ترکی نیست، بلکه وام واژه ای عربی در زبان ترکی است.
- - -
🔹 ادعای پنجم: �فارسی زبانی مشتق از ترکی است� ❌
این ادعا کاملاً ضد تمامی مطالعات زبان شناسی تاریخی است. زبان فارسی یکی از شاخه های زبان های ایرانی است که خود بخشی از خانواده ی هندواروپایی اند.
شواهد زبانی از:
فارسی باستان
اوستایی
پهلوی اشکانی و ساسانی
و حتی متون سکایی و سغدی
همه نشان دهنده ی تداوم زبانی فارسی در این منطقه است. ترکی هم ریشه با فارسی نیست. ترکی از خانواده ی آلتایی یا اورالی - آلتایی است، نه هندواروپایی.
- - -
🔹 ادعای ششم: �گرامر فارسی ترکی است� ❌
ساختار زبان فارسی:
تصریفی ( نه التصاقی صرف )
بدون هماهنگی مصوتی
ترتیب جمله SOV ( مثل ترکی ولی این کافی برای خویشاوندی نیست )
درحالی که در ترکی:
زبان کاملاً التصاقی ست
با هماهنگی واکه ای ( vowel harmony )
و افزوده های گسترده ی پسوندی برای تصریف و اشتقاق
⛔ مشابهت سطحی در واژگان یا ترتیب واژه ها دلیل بر خویشاوندی یا اشتقاق نیست.
- - -
✅ نتیجه:
ادعاهای مطرح شده در این متن نه تنها با اصول زبان شناسی و منابع معتبر تاریخی و دستوری در تضادند، بلکه با جعل یا ناآگاهی از قواعد زبان عربی، ترکی و فارسی ساخته شده اند. برای تحلیل علمی باید:
ساختار زبان ها رو با روش تطبیقی بررسی کرد.
از منابع زبان شناسی تاریخی استفاده کرد.
داده های واقعی ( متنی و باستانی ) ارائه داد.

فارسی کلا گرامرش ترکی هست چه کلمات چه جملات و چه ساختار ساخت کلمات، اصلا نیازی به اثبات تاریخی نداره کاملا میشه نشون داد چجوری مشتق شده، حالا شمامیری میگی نگاه کن توی پهلوی این کلمه هست پس فارسیه، این
...
[مشاهده متن کامل]
مبتنی بر پیش فرضی هست که کاملا اشتباهه، تماما کلمات از ترکی مشتق شده اند، زبان فارسی گرامری نیمه التصاقی داره، توی پهلوی بودن چیزس به معنی غیر تورکی بودن نیست، ترکا از زمان اشکانیان ما بلحاظ تاریخی میدونیم اینجا بودن، در اسناد هیت ایت سه هزار سال پیش اناطولی بودن، فرض شما بر عدم حضور ترکا در منطقه هست که اشتباه هست و وجود چند کلمه ترکی فرض بالا رو ابطال میکنه، فارسی زبانی مشتق از ترکی هست. عربی در هزار سال گذشته بخاطر قاطی شدن کلمات از زبانهای مختلف کلمات رو اشتباه ریشه یابی میکنند، قوم، قیل ترکی هستند، کجا قال معنی کشتن داره، تقویم رو اصلا به عربی حتی معنی نمیتونند بکنند. قول چه ربطی به قال داره هیچی، قول ترکی یعنی دست دادن و عهد بستن، قول داد یعنی دست داد، قول بده یعنی دست بده.

طبق فرمول دوستان اگر ده نفر اشتباهی کرده باشند نفر یازدهم هر چی بگه اشتباهه اینا میخان بگن ببین این ده نفر گفتن اینه پس تو اشتباه میکنی، اخه با چه قاعده ای قال مصدرش میشه قول، چیزی بنام قوم نداریم در عربی،
...
[مشاهده متن کامل]
قیل از کجا عربیه اخه، اقل، یقول، قال, قیل چی میگه این وسط ، تقویم ریشه قوم هشت بدون تشدید، اون مقووم چون قالبش مفععل هست و غالب تشدید داره نه ریشه. لذا قوم رو الکی مشدد نکنید، چون بدون تشدید نمیتونی معنی کنید با تشدید گذاری میبری توی یه گروه دیگه، کجا قال معنی کشتن میده توی عربی

قول چطور اسم مصدره اخه، هرکاری میکنید باز نمیتونی یک جمله بگید که قول توش باشه، قیل هم همینطور، شما بما نشون بده قال، اقل و قلو یقول چجوری به معنی گفتن به قول میرسه، قول عربی نیست،
پاسخ مستند و علمی بگیری
در مورد ادعاهایی که درباره ریشه واژگان فارسی و عربی داده شده، بگذارید قدم به قدم بررسی کنیم و جواب ها را با منابع معتبر زبانی و تاریخی ارائه بدهم.
- - -
۱. ادعای �تقویم� از ریشه �قوم� ( و بر وزن تفعیل ) و معنای �چیزی را جمع کردن و قوام دادن�
...
[مشاهده متن کامل]

تقویم در زبان عربی �تَقْوِیم� ( taqwīm ) مصدر از فعل �قَوَّمَ� ( qawwama ) است که معنای اصلی آن �منظم کردن�، �مرتب کردن�، �تنظیم کردن� است.
�قَوَّمَ� مشتق از ریشه �ق و م� است که در عربی معنی �ایستادن، درست کردن، تنظیم کردن� دارد. ( منبع: قاموس اللغة العربیة لابن منظور، The Hans Wehr Dictionary of Modern Written Arabic )
ریشه �قوم� در عربی معنای �قوم، ملت، گروه� دارد اما ریشه لغوی آن متفاوت است با �قَوَّمَ� ( تنظیم کردن ) .
در فارسی، �تقویم� به معنی تعیین و تنظیم زمان است و کاملاً از عربی وارد شده است.
بنابراین، ادعای اینکه �تقویم� ریشه در �قوم� فارسی دارد و معنای �چیزی را جمع کردن� گرفته شده، صحیح نیست و بر پایه اشتباه در تشابه ظاهری کلمات است.
- - -
۲. درباره ریشه �قال، یقول� و ادعای اینکه اینها ریشه ترکی دارند و فعل �قول� نداریم
�قال� ( qāla ) و �یقول� ( yaqūlu ) افعال صرفی در زبان عربی هستند.
�قال� سوم شخص گذشته فعل �قالَ� به معنی �گفت� است. �یقول� سوم شخص حال همین فعل است.
�قول� در عربی اسم مصدر ( مصدر اسم ) از فعل �قال� است و به معنای �گفتار، سخن� است.
همه اینها ریشه عربی و از ساختارهای صرفی زبان عربی هستند که قواعد مشخصی در صرف فعل دارند. ( منبع: نحو و صرف العربی، کتاب های نحوی کلاسیک مانند �الکتاب� سیبویه، Hans Wehr )
هیچ سند معتبری وجود ندارد که این کلمات ریشه ترکی داشته باشند.
البته ممکن است برخی کلمات در زبان های مختلف شباهت آوایی داشته باشند، اما این دلیل بر هم ریشه بودن آنها نیست.
- - -
۳. در کل، درباره زبان شناسی و ریشه یابی واژگان:
زبان شناسی تاریخی و تطبیقی بر اساس قواعد علمی مشخص، شواهد زبانی و مستندات تاریخی انجام می شود.
در مورد فارسی و عربی، واژگان زیادی مستقیماً از عربی وارد فارسی شده اند ( به ویژه بعد از اسلام ) ، و واژگان اصیل فارسی با ریشه های اوستایی و هند و اروپایی قابل شناسایی هستند.
ترکی نیز زبان متفاوتی است که ریشه های خودش را دارد و با زبان های هند و اروپایی و سامی متفاوت است.
هر ادعایی مبنی بر ریشه ترکی بودن واژگان عربی یا فارسی باید با مدارک زبانی و تاریخی بسیار مستدل اثبات شود.
- - -
منابع معتبر برای مطالعه بیشتر:
1. Hans Wehr Dictionary of Modern Written Arabic — برای بررسی دقیق ریشه کلمات عربی.
2. The Cambridge Encyclopedia of the World's Ancient Languages — برای زبان شناسی تطبیقی.
3. Dāneshnāmeh - ye Zabān - e Fārsī ( لغت نامه معین ) — برای ریشه یابی واژگان فارسی.
4. المصباح المنیر اثر فخرالدین محمد بن یوسف شبّر القمی — لغت نامه عربی معتبر کلاسیک.
5. سیبویه، کتاب النحو — مهم ترین مرجع قواعد زبان عربی.
6. A Grammar of the Persian Language by Gilbert Lazard — برای قواعد و ریشه های زبان فارسی.
- - -
اگر بخواهید، می توانم دقیق تر روی هر کلمه ای تحقیق کنم یا مقالات معتبر زبان شناسی به شما معرفی کنم.
شما هم اگر منابع یا ادعاهای خاصی دارید، بفرمایید تا دقیق تر بررسی کنیم.
- - -
خلاصه:
�تقویم� ریشه عربی دارد و از �قوّم� به معنی �تنظیم کردن� است.
�قال� و �یقول� از ریشه عربی و افعال صرفی مشخص هستند، و �قول� اسم مصدر از همین فعل است.
ادعای ریشه ترکی این واژگان پایه علمی ندارد.
برای ادعاهای ریشه شناسی باید به منابع علمی و پژوهش های زبان شناسی معتبر مراجعه کرد.
- - -

عربی نیست ریشش جواب نمیده دهخدا هم یه چیزی سعی کرده بنویسه اسلام دست و بالش و بسته، تقویم بر وزن تفعیل ریشش میشه قوم, یعنی چیزی رو جایی نشوندن، جمع کردن و قوام دادن، مقوم کردن یعنی تعیین کردن مشخص کردن،
...
[مشاهده متن کامل]
قل هم همینجوریه کلا د و حرفه فعله نداره، اقول، قل، قال، یقول، مشتقی بنام قول نداره، به نظر میرسه جفتش از ریشه ترکی ساخته شدند، جای بررسی زیاد داره

زیچ = گاهشمار
گاهنامه ، گاهشمار
در حقوق به معنی تعیین قیمت کردن
معنی May را اشتباه مینویسد
تقاویم . [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تقویم . ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به تقویم شود.
دفتر سال . [ دَ ت َ رِ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقویم . ( التفهیم ص 273 ) .
روزشمار. . . . . . . گاهنامه . . . . . . .
تقویم روزنگار
در اصطلاح حقوقی به معنی تعیین بها و تعیین قیمت
میباشد ( ارزش گذاری )
ارزیابی، برآورد، تخمین، سالنامه، سال نما، گاه نامه
تکیم یا تکویم شکل اسلی لغت اربیشده ی تقویم است همانتور که در آلبانی به شکل takim* به مانای قرارگذاشتن *date زمان دیدار وعده - گاه ملاقات عهدبستن مصادفه مقارنه مواجههencounter meeting appointment rendezvous ثبت شده است. بدینسان روشن میشود که تکویم هیچ رپتی ( ربطی ) به لغت اربی تقویم به مانای از خمیدگی درآوردن - راست و درست ساختن ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس ( منبع ) : English - Albanian by Ilo Stefanllari

روزنگار

زیگ نامه
ارزش گذاری کردن
در پهلوی " زیگ " در نسک :فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
روزنما
روزنگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)