96 1568 100 1 تفحل معنی تفحل در لغت نامه دهخدا تفحل. [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) تشبه کردن به فحل. (تاج المصادر بیهقی ). باگشن مانستن. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعقر، یعنی عاقر شدن درخت. (از اقرب الموارد).تفحیة را بخوانید. تفحل را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها ندجس > چه وقت محسن دهقان > سنه من قربان میلاد علی پور > permit F > Forest fire زهرا > lizard Benyamin > هر بژی Farhood > invoice Farhood > disposing of نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته اکبر روشنیسیدحسین اخوان بهابادیDark Light Farhoodعلی حیدرمحمدرضا ایوبی صانعحمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته رب جلیل حی داور تسخیر ناپذیر بنده پروری بگسست هیتر نام کره ای غرق تفکر