تدن

لغت نامه دهخدا

تدن. [ ت َ دَ ]( مص ) تنیدن :
وسواس بدسگال تو گشته کفن بر او
چون تار کرم پیله که بر خود ز خود تده.
نزاری ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

تدن.[ ] ( اِخ ) لقب عام ملوک شاش ( چاچ ). ( آثار الباقیه ).... شماره این خانواده های محلی در ماوراءالنهر که پس از تجزیه دولت ساسانی رایت استقلال افراشته اند به شماره نواحی مهم بوده است و هر خاندانی لقبی و عنوان سلطنتی داشته که تمام افراد آن خاندان بدان مشهوربوده اند چنانکه... پادشاهان شاش یا چاچ «تدن »... نامیده می شدند. ( رودکی تألیف سعید نفیسی ج 1 ص 176 ).

فرهنگ فارسی

خانواده های محلی در ماورائ النهر که پس از تجزیه دولت ساسانی رایت استقلال افراشته اند به شماره نواحی مهم بوده است و هر خاندانی لقبی و عنوان سلطنتی داشته که تمام افراد آن خاندان بدان مشهور بوده اند چنانکه پادشاهان شاش یا چاچ ( تدن ) نامیده می شدند .

پیشنهاد کاربران

بپرس