97 1533 100 1 تحجر/tahajjor/مترادف تحجر: ارتجاع، جمود، تاریک اندیشی ، سخت شدن، سنگ شدن، سفت شدنمتضاد تحجر: تجدد، روشنفکریبرابر پارسی: واپسگرایی معنی تحجر در لغت نامه دهخدا تحجر. [ ت َح َج ْ ج ُ ] (ع مص ) تحجر گِل ؛ مثل سنگ سخت شدن آن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مثل سنگ سخت گردیدن چیزی. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سخت شدن چیزی مثل سنگ. (فرهنگ نظام ). || در علم طب ، جمع شدن ماده ٔسخت در پلک چشم. (فرهنگ نظام ). ورم صغیرٌ یدمی و یتحجر فی الجفن. (مقاله ٔ ثالثه از کتاب ثالث قانون بوعلی ص 69). ورمی است کوچک که منجمد و متحجر میشود در چشم ، چنانکه در بحر الجواهر گفته است. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || تحجر مفاصل ؛ خشک شدن و تصلب مفاصل : چون تحجر مفاصل که عضوی را از حرکت طبیعی بازدارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || تحجر جُرح ؛ ریمناک و سخت گردیدن جراحت. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تحجر جُرح للبرء؛ جمع شدن و التیام یافتن و بهم نزدیک شدن قسمتهای زخم. (از اقرب الموارد): لما تحجر جرحه للبرء انفجر؛ ای اجتمع و التأم و قرب بعضه من بعض. (تاج العروس ). || تنگ کردن. (تاج المصادر بیهقی ). تحجر بر کسی ؛ تنگ گرفتن بر او. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). و گویند: تحجر ما وسعه ُ اﷲ تعالی ؛ اذا ضیقه ُ علی نفسه ِ و حرمه ُ. (قطر المحیط). || حجره ساختن. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).تحجز را بخوانید. معنی تحجر به فارسی تحجرسنگ شدن، سفت شدن، س ت شدن مانندسنگ، بصورت سنگ( مصدر ) سنگ شدن . جمع : تحجرات . تحجرات را بخوانید. معنی تحجر در فرهنگ معین تحجر (تَ حَ جُّ) [ ع . ] (مص ل .) سنگ شدن ، مانند سنگ سخت شدن . معنی تحجر در فرهنگ فارسی عمید تحجر۱. [مجاز] جانبداری کردن از عقاید و افکار قبلی همراه با نپذیرفتن آرا و اندیشه های نو.۲. [قدیمی] سفت شدن، سخت شدن مانند سنگ.۳. [قدیمی] سنگ شدن، به صورت سنگ درآمدن. معنی تحجر به انگلیسی calcification (اسم)تحجر ، تکلیس شدن ، تبدیل به اهکpetrifaction (اسم)تحجر ، سنگ شدگیconcretion (اسم)تحجر ، سفت شدگی ، جسمانیت ، ذاتی بودنpetrification (اسم)تحجر ، سنگ شدگی معنی کلمه تحجر به عربی تحجرتزمت تزمتا تحجر را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران زینب این واژه تازى (اربى) ست و برابر پارسى آن این است : سنگمنى Sangmani (پیشنهادى-پارسى: سنگ+ من(منیدن:پهلوى: اندیشیدن) : سنگ اندیش ، متحجر ) ، سنگ اندیشى Sangandishi (پارسى-پیشنهادى:تحجر) ، سنگایش Sangayesh (پارسى-پیشنهادى: سنگ + آیش(آمدن) : چون سنگ آمدن ، تحجر ) ، شیتگى Shitegi (پهلوى: شیته : توده سنگ : چون توده سنگ بودن ، تحجر) ، سنگاورى Sangavari (پارسى-پیشنهادى: سنگ آوردن ، تحجر) ، سنگوارى Sangvari (پارسى-پیشنهادى: چون سنگ بودن، تحجر) زینب مصطلح است رفتار کسی را که در محدوده کوچکی از فهم(چه صحیح و چه نادرست) باقیمانده(منجمد شده) و گفتمان و فهم و درک دیگری را نمیپذیرد، و مبنای نظری و عقلانی او همان محدوده اندک و استراتژی برخوردی او هم همین محدوده است، تحجر و خود او متحجر نام گیرد.بدیهی است چون در زمان و عصر حاضر و به واسطه نوین شدن همه جانبه، چنین روش و منشی منسوخ شده، "متحجر" کمی بار مفهومی عقب مانده و به عقب بازگشته هم به همراه بیاورد. ارزو عایفی از کتاب دکتر کزازیواپس ماندگی. سنگوارگی سنگواره شدن شهناز اکبرزاده خشکه باوریخشک باور مهدی خشکه مقدس وتنگ نظرو خرافی مهدی خانی فراشبندی سنگ شدن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها رهگذر > detection risk بهادر اسلامی > Step up ناشناس > ماهورستان علیا Sheida > کهسار آرگین آلکسانیان > you amuse me هدی چامهای > LOOP بهادر اسلامی > shake off میلاد علی پور > Habeas corpus نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodرهگذرdi darkestarSuperSUA.C.Eسحر نجات پورعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تفکر امیز گریسته اند cruise army مرساد حسرت آمیز تسخیر ناپذیر تحسین آمیز