98 1521 100 1 تجسس کردنمترادف تجسس کردن: پژوهیدن، بررسی کردن، جست وجوکردن، جست وجو کردن، کنکاش کردن، تفحص کردن، خبر جستن معنی تجسس کردن در لغت نامه دهخدا تجسس کردن. [ ت َ ج َس ْ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازجستن. تفتیش کردن. پژوهش کردن. کاویدن.تفحص کردن : و کس ندانست که آن تیر از کجاآمد، هر چند تجسس کردند پدید نیامد. (نوروزنامه ).تجسس کرد شاپور آن زمین رابدست آورد فرهاد گزین را.نظامی.سلطان جاسوسان برگماشت و از مواضع و مجامع ایشان تجسس کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 398).تجسم را بخوانید. معنی تجسس کردن به فارسی تجسس کردن( مصدر ) پژوهیدن خبر جستن . تجسسات را بخوانید. تجسس کردن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها علی محمدی > یارا 👩❤️💋👩👩❤️💋👩 > crowd علی ماشا اله زاده > career رهگذر > weighted least squares محمود معجزه > ژیار ♥️N.P♥️ > through بهادر اسلامی > cruise Figure > the bottom drops out نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته A.C.EFarhoodرهگذرحیدریعلی باقریEnglish Userسحر نجات پورمحمدرضا ایوبی صانع فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ ضایع مکن ساجده تحسین آمیز امکان ناپذیر