96 1607 100 1 بی ناخن معنی بی ناخن در لغت نامه دهخدا بی ناخن. [ خ ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + ناخن ) که ناخن ندارد. (یادداشت مؤلف ). || بی انصاف. آنکه هیچ بهیچکس ندهد. سخت ظالم نسبت بمال زیردستان. آنکه همه خیرها خود را خواهد و بهیچکس اندکی نیز دادن نخواهد. سخت بی خیر. سخت نفع خویش خواهنده که بکسی دیگر چیزی از نفع و خیر رسیدن نگذارد. که هیچ نفعی از وی بدیگران نرسد. که همه ٔ فائدتها برای خود خواهد. که نگذارد اندک نفعی به زیردست یا معامل رسد. که هیچ برای دیگران باقی نماند و همه را خود برد. که هیچ نفعی برای کسی بجا نگذارد. (یادداشت بخط مؤلف ). ناخن خشک.بی نام را بخوانید. معنی بی ناخن به فارسی بی ناخنکه ناخن ندارد . یا بی انصاف . آنکه هیچ بهیچکس ندهد . سخت ظالم نسبت بمال زیردستان . بی نام و نشان را بخوانید. معنی بی ناخن در فرهنگ معین بی ناخن (خُ یا خَ) (ص مر.) بی انصاف ، کسی که نفعش به کسی نمی رسد. بی ناخن را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران احمد لطفی-مدرس دانشگاه بی ناخن ؛ یک اصطلاح لکی است، به معنای فردی یا گروهی که فقط به نفع خود کار می کنند و اگر کسی به گردن آنها حق داشته باشد ، ویا از آنها کمک بخواهد و یا انتظار مساعدت داشته با شد ، با کمال بی چشم و رویی ، هیچ کاری برایت انجام نمی دهد . مردم به اینطور افراد یا خانواده هایی ، مردم بی ناخن گفته می شوند . به عبارت دیگر در زندگی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی فقط برای خود و نفع خود و اقربای درجه اول خودانجام وظیفه می نمایند.در هر آبادی و روستا احتمالا چنین افرادی پیدا شود. مردم به آنها بی ناخن گویند . معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Elahe > مهمترین ناشناس > مرغ زار آوینا > رهی برگشود سبحان > Left پوریا > منبع کردن هواخواه خوارزم > الموت ژ.ب > neuroanatomical سارا > بیندوزم نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته علی باقریسارافرجپورمحمد حاتمی نژادDark Light زینب زرمسلک مائده💫عاطفه موسویヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای می خیزد آرمی ولو بلغ ما بلغ وحوش فراست فاک شهر نفت خیز عراق