98 1618 100 1 بی رمق/biramaq/مترادف بی رمق: بی نا، ناتوان، ضعیف، بی تاب وتوان، شل، بی حال ، رقیق، آبکی، ناچیزمتضاد بی رمق: پرتوانبرابر پارسی: سست بی رمق در جدول کلمات بی رمق و شلسست دنباله معنی بی رمق در جدول معنی بی رمق به انگلیسی spent (صفت)خسته ، نیروی خود را از دست داده ، کم زور ، کوفته ، رها شده ، خرج شده ، بی رمق ، از پا درامده بی رمق را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران حمیدرضا دادگر_فریمان بی نا، ناتوان، ضعیف، بی تاب وتوان، شل، بی حال، رقیق، آبکی، ناچیز،سست الهه بی نا،سست ..... شل .بی حال معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Farhood > strictly حمید > اردوان مهستی > خاله خشتک Mp > good deed مهستی > وزه ن > dus storm حسین > دزفولی حضرت الله راسخ > hetrogeneity نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادموسیعلی باقریعلی حقی بستان آبادDark Light سارافرجپورFigureنادیا فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی فارس نام کره ای لرکی لر خونابه خوردن حسنا چادر