بکاول

لغت نامه دهخدا

بکاول. [ ب َ / ب ُوَ / وُ ] ( اِ ) بقاول. بوکاول. بزرگ و ریش سفید مطبخ. خوانسالار. ( ناظم الاطباء ). باورچی. ( آنندراج ). در هندوستان بمعنی داروغه مطبخ و باورچیخانه و کسی که اطعمه را پیش امرا و سلاطین قسمت کند مستعمل است. ( از آنندراج ). داروغه باورچیخانه. ( غیاث ) : رعایا که تغار بر ایشان نمی رسید بعضی بسبب بدادایی متصرفان و بعضی بجهت آنکه بوکاولان خدمتی میگرفتند و اهتمال می نمودند... ( تاریخ غازانی ص 301 ). || ناظر و آبدار و شرابدار. ( ناظم الاطباء ). مأمور سررشته داری که پرداخت حقوق سپاهیان و تقسیم غنائم در قشون و تهیه غذا برای سکنه مدرسه و خانقاه از وظایف او بوده است. ( مغول و تیموری ) ( از فرهنگ فارسی معین ).

بکاول. [ ب َ وُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. سکنه 409 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت ، کسب و کار در شهر. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( صفت .اسم ) ۱- مباشر تهی. غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران . ۲- مامور سر رشته داری قشون که از جمل. وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است ( ایلخانان مغول و تیموری ) . ۳- متصدی سر رشته داری که مامور تهی. غذا برای سکن. ( مدرسه ) و ( خانقاه ) بود .
ده از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور . آب از قنات . محصول : غلات . شغل : زراعت کسب و کار در شهر .

فرهنگ عمید

بقاول، خوان سالار، در عهد ایلخانان مغول، کسی که مٲمور آماده ساختن غذا برای دربار، پادشاهان، و امرا یا فراهم ساختن خواربار سپاهیان بوده.

دانشنامه عمومی

بکاول (تربت حیدریه). بکاول ( تربت حیدریه ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی ایران است.
این روستا در دهستان بالاولایت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۹۸ نفر ( ۵۸خانوار ) بوده است.
عکس بکاول (تربت حیدریه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
بکاولبکاولبکاولبکاولبکاول
بکاول کلمه ای تورکی است که در اصل بقاوول به معنی خوان سالار است شبیه کلماتی مثل یساوول قراول چنداول
بکاول در عهد شاهرخ تیموری به کلانتران نواحی شهر می گفتند. هرات نه بلوک داشت و هر بلوک را یک بکاول اداره می کرد
در عهد شاهرخ تیموری به کلانتران نواحی شهرها بکاول می گفتند. هرات پایتخت بود و نه منطقه داشت و هر منطقه یک بکاول
خوان سالار ( خوان=سفره سالار=می اندازد ) کسی که سفره می اندازد. تا از مهمانها پذیرایی شود

بپرس