بلبشو
/belbaSu/
مترادف بلبشو: خرتوخر، هرج ومرج، بی نظمی، ناامنی، آشوب
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- اوضاع بلبشو ؛ اوضاع درهم و برهم.
- بلبشوبازی درآوردن ؛ شلوغ کردن. ازدحام کردن بطوری که کسی در فکر کسی نباشد. ( از فرهنگ عوام ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. هرج و مرج.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
بلبشوی سیاسی عثمانی
در گویش اصفهانی بلمبشو به فتح اول و دوم و چهارم و به آرش درهم ریخته و بی نظم است.
✍️ hurly‐burly
[مستهجن ] کیری، [اصطلاح کنایه از] هَردَمبیل، بی در و پیکر، بی قاعده، بی نظم، درهم بر هم، هرکی هرکی، بی سر و سامان، خر تو خر، بی حساب و کتاب، قاطی پاطی، قاراشمیش،
شیر تو شیر
بلبشو از دو کلمه بل بشو تشکیل شده
بل که همان بهل و به معنای بگذار است
بشو هم به معنی برود میدهد
لذا واژه بلبشو به معنای بگذار برود که در واقع یعنی کاری به کارش نداشته باش در واقع هر کاری که می خواهد انجام دهد
کنایه از هرج و مرج و آشفتگی و آشوب می شود.
بل که همان بهل و به معنای بگذار است
بشو هم به معنی برود میدهد
لذا واژه بلبشو به معنای بگذار برود که در واقع یعنی کاری به کارش نداشته باش در واقع هر کاری که می خواهد انجام دهد
کنایه از هرج و مرج و آشفتگی و آشوب می شود.
بلبشو در اصل ( ولواشو ) از ترکیب سه واژه ( ول ؛ وا ؛ شو ) درست شده که ( ول ) یعنی رها و بی صاحب و ( وا ) یعنی باز و بی در و پیکر و ( شو ) فعل امر از مصدر شدن و رویهم به معنی رها و بی در و پیکر شده است
غوغا . همهمه . قاطی پاطی . شلوغی. . ولوله .
بَلبَشوییدن.
هرجُمَرجیدن.
هرجُمَرجیدن.
آل و آشوب
قاطی پاتی
انارشی
هرکی هرکی
هرج و مرج .
آشفتگی .
شلوغ پولوغ
آشفتگی .
شلوغ پولوغ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)