99 1541 100 1 بطر/botr/مترادف بطر: شادی، شادمانی، سرور، سرمستی، نشئه، مستی، غرور، تفرعن، تکبر، طغیان، عصیان، سرکشی، ناسپاسی، کفران معنی بطر در لغت نامه دهخدا بطر. [ ب َ ] (ع مص ) کفانیدن جراحت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ریش بشکافتن. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکافتن. زخم. (مؤید الفضلاء) (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به دزی ج 1 ص 94 شود.بطر. [ ب َ طَ ] (ع مص ) سخت شادی نمودن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شادی و تنعم از حد درگذشتن. (ترجمان علامه جرجانی ص 26). سخت شاد شدن.(آنندراج ). || (اِمص ) توانگری و فراخی عیش. (غیاث ). شادی سخت. نشاط. خرمی. خوشی : تا خبر یابم جامی دو سه اندر فکنم رخ کنم سرخ وفرود آیم با ناز و بطر.فرخی.او ز بهر ما، در کوشش و رنج ما گرفته همه زو ناز و بطر.فرخی.اسب را با ستام و زر کردی مر مرا با نشاط و عیش و بطر.فرخی.شادمان گشت و اهتزاز نمودروی او سرخ شد ز لهو و بطر.مسعودسعد.ناله چرا کند چو به دل درش درد نیست ور ناله میکندبچه آرد همی بطر.مسعودسعد.همچو هامون قیامت گرد میدان جوق جوق زمره ای اندر عنا و مجمعی اندر بطر.سنایی.جان فریبرز از این شرف طرب افزودذات منوچهر از این خبر بطر آورد.خاقانی.بسر ناخن غم روی طرب بخراشیدبسر انگشت عنا جام بطر بازدهید.خاقانی.عزلتی دارم و امن اینت نعیم زین دو نعمت بطری خواهم داشت.خاقانی. || گردن کشی کردن از حق و قبول ناکردن آن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد): الحدیث الکبر بطرالحق. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مکروه داشتن چیزی که سزاوار کراهت نباشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فیریدن و تکبر کردن ، یقال : بطرت عیثک کما یقال : المت بطنک و رشدت امرک ؛ ای الم بطنک و رشد امرک. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). دَنَه گرفتن. (زوزنی ) (زمخشری ) (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء) : زمانه را و فلک را همی بکس نشمردکمینه مردی از ایشان ز کبر و عجب و بطر.عنصری.اگریک لحظه از قبضه ٔ توکل بیرون آید و کبر و بطر را بخویشتن راه دهد... ... بطرا را بخوانید. معنی بطر به فارسی بطردرشادی وتنعم مغرورشدن وازحددرگذشتن ونا، سپاسی کردن، شادی مفرط، دهشت وحیرت هنگام هجوم( اسم ) ۲- یا زهر مار. ۱- بسیار خشمگین. ۲- بسیار اندوهناک . بطر اخورایگان یقال ذهب دمه بطرا ٠ باطل و هدر شده خون ٠ بطر آوردنبد آوردن در قمار بر آوردن .اصطلاحی است در قمار بمعنی بد نقشی و خرابی ٠ بد آوردن ٠ بطر اخوس( اسم ) وزغ ضفدع قورباغه نیم بطرنیم بطری ٠ شیشه ای به اندازه نصف بطر ٠ بطرب آمدن را بخوانید. معنی بطر در فرهنگ معین بطر (بَ طَ) [ ع . ] (مص ل .) ۱ - غرور داشتن . ۲ - ناسپاسی کردن . ۳ - سرمستی و شادی . بطر گرفتن ( ~. گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مغرور شدن ، سرمست شدن . معنی بطر در فرهنگ فارسی عمید بطر۱. در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن، ناسپاسی کردن.۲. شادی مفرط.۳. دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت.یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی.* بطر آوردن: (مصدر لازم) در قمار، ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن.= بطری بطر در دانشنامه اسلامی بطرتکرار در قرآن: ۲(بار)(بر وزن فرس) طغیان. حیرت. تکبّر. ، نباشید مانند آنان که از دیارشان روی طغیان و خود نمائی بیرون شدند. ابن اثیر در نهایه میگوید: بَطَر به معنی طغیان است، حیرت در مقابل حقّ و تکبر از حق نیز گفتهاند در صحاح و قاموس نیز فریب به آن ذکر شده. راغب آن را دهشت و خود گم کردن در مقابل شکر و حق نعمت، گفته است. این معانی تفاوت چندانی ندارد ، چه بسیار قریهها را هلاک کردیم که در رفاه معاش طغیان کرد، آنست مسکنهایشان که پس از آنها جز اندکی مسکون نشده «مَعیشَتَعا» در آیه شریفه منصوب به نزع خافض و فاعل بَطِرَت، قزیه است یعنی «بَطِرَت فی معیشتها».بطرت را بخوانید. بطر را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران هادی غفوریان (بَ، طَ، رْ) به معنی :غرور، ناسپاسی، تکبر، و درجاهایی به معنی شادی زیاد و در شادی کردن از حد گذشتن آمده شهرزاد بی باکی و گردن کشی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها samir_8203 > element A.C.E > all ears فائزه > آرامیس فلکناز > ستادنده Sunflower > Dispense samir_8203 > infection arian > noob A.C.E > go in one ear and out the other نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodپارسا حیدری محمدرضا ایوبی صانعرهگذرDark Light عاطفه موسویA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی تسخیر ناپذیر تحسین آمیز binoculars ناپذیر خودآموز حسرت آمیز پرفروغ