98 1621 100 1 برقوع معنی برقوع در لغت نامه دهخدا برقوع. [ ب َ ] (ع ص ) بُرقوع : جوع برقوع ؛ گرسنگی سخت. (منتهی الارب ).برقوع. [ ب ُ ] (ع اِ) برقع. (منتهی الارب ). روی بند ستور و زنان عرب. (ناظم الاطباء). رجوع به برقع شود. || (ص ) سخت. (منتهی الارب ): رجوع برقوع ؛ گرسنگی سخت. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برقوق را بخوانید. برقوع در دانشنامه اسلامی برقوعبرقوع ، برقع( روبندزنان، )،روبندی می باشدکه زنان مسلمان از آن استفاده می کرده اند .بُرْقَع (بُرْقُع / بُرْقُوع ) در اصل، عربی است و در متون کهن عرب، چون دیوان متنبّی و ابوالعلاء معرّی و صحاح جوهری، به معنای جهاز ستور و روبندزنان عرب به کار رفته است. مطابق آنندراج ، ایرانیان، برقع را به معنای مطلقِ روبند به کار می برند .واژه برقوع در آثار کهن فارسیاین کلمه در آثار کهن فارسی ، چون حدود العالم ، تاریخ بیهقی و دیوان ناصرخسرو ، بیشتر به معنای روبند ستور استعمال می شده، اما از قرن ششم به بعد که زبان شعر فارسی به نرمی و سلاست نزدیک و مناسب قالب غزل شده، کلمه برقع نیز در اشعار تغزّلی بویژه در تشبیهات و استعاره ها، بیشتر به معنای روبند زنان و شاهدان آمده و با الفاظی چون زدن، برافکندن، بستن، برداشتن، فروهشتن، دریدن و...همراه شده است برقوع به زنان شهری اختصاص داشته و چهره زنان روستایی چون پیرزنان شهرنشین ، گشوده بوده است . تنوع دوخت روبنددرباره شکل و طرز دوخت روبند ستوران اطلاعی در دست نیست، اما شکل، نحوه دوخت و تزیین و چگونگی پوشیدن برقع (به معنای روبند زنان) در سرزمینهای اسلامی و در زمانهای مختلف، بسیار متنوّع بوده است .واژه در متون فارسی...برقى را بخوانید. برقوع را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها سیما افروخته > implantology Farhood > personal column محمد حاتمی نژاد > The event in question مهدیه زاهدی گلستان کردکوی > مهدیه Farhood > wreck دریاچه > lakes رامین > آیدن حمید > مرتیکه نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodنادیاسارافرجپورموسیDark Light محمد حاتمی نژادعلی باقریFigure فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی نام کره ای لرکی فارس حسنا لر بند گران fill