99 1571 100 1 باب کردنمترادف باب کردن: متداول کردن، رایج کردن، رواج دادنمتضاد باب کردن: منسوخ کردن معنی باب کردن در لغت نامه دهخدا باب کردن. [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرسوم کردن. مد کردن. روائی دادن.رایج کردن. متداول کردن. تبویب. رجوع به باب شود.باب کرفس را بخوانید. معنی باب کردن به فارسی باب کردنمرسوم کردن باب کنده را بخوانید. معنی باب کردن به انگلیسی introduce (فعل)اشنا کردن ، نشان دادن ، معرفی کردن ، مرسوم کردن ، باب کردن معنی کلمه باب کردن به عربی باب کردنقدم باب کردن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Iman > occur Farhansaw > dingy office ابوالفضل > Call Back ظريفه حسيني > Proxmics Farhansaw > Smoke a Bowl Sunflower > catch up with امیر حسینی > Season Nima Momeni > manurity نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادヴァヒドحمیدرضا دادگر_فریمانDark Light FigureFarhoodپارسا میریوسفیسیدحسین اخوان بهابادی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست طبل غازی خاطر تیز عجل الله تعالی فرجه handcuffs cameraperson نگون اقبال