98 1574 100 1 الساس معنی الساس در لغت نامه دهخدا الساس. [ اِ ] (ع مص ) گیاه برآوردن زمین و نو رستن گیاه. (منتهی الارب ). نخستین گیاه رویانیدن زمین. (از اقرب الموارد).الساس. [ اَ ] (اِخ ) رجوع به اَلزاس و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 1 ص 242 شود.الساع را بخوانید. الساس را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مسعود خواجه وندی > last ditch effort علی > مرز و بوم H > فایق Anis > Further Pr.Sh > thousands of A.C.E > Take the flak فیلیس فاگ > گوز A.C.E > Get the flak نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FigureFarhoodامین آریاپارسا میریوسفیمحمد حاتمی نژادヴァヒドDark Light حمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال طبل غازی صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه