الدهر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَّهْرِ: در اصل به معنای طول مدت عالم از اول پیدایش تا آخر انقراض آن بوده ، و در آیه شریفه "هل اتی علی الانسان حین من الدهر" به همین معنا است ، ولی بعد از آن هر مدت طولانی را هم دهر گفتهاند .
ریشه کلمه:
دهر (۲ بار)

در بعضی از تعبیرات «دهر» به معنای «ابناء روزگار» و «مردم زمانه» به کار رفته، که بزرگان از بیوفایی آنها شکوه کرده اند.
زمان. چنانکه در صحاح و قاموس گفته است. ابن اثیر و اقرب الموارد آن را زمان طویل گفته‏اند، مجمع گذشتن شب و روز گفته که همان زمان باشد. راغب می‏گوید: دهر در اصل تا آخر سپس هر مدّت کثیر را دهر گفته‏اند و آن بر خلاف زمان است که زمان بر قلیل و کثیر گفته می‏شود . در نهج البلاغه خطبه 32 آمده «اَصْبَحْنا فی دَهْرٍ عَنُودٍ...» یعنی در زمانی عنود و چمودش واقع شدیم. نا گفته نماند دهر را زمان مطلق معنی کردن بهتر است چنانکه از صحاح و قامکوس و مجمع نقل شد یعنی گفتند نیست زندگی مگر فقط این زندگی مگر فقط این زندگی ما، می‏میریم و عده‏ای متولّد می‏شوند. ما را فانی و هلاک نمی‏کند مگر گذشت زمان و توالی شب و روز. * آیا آمد بر انسان مدّتی از روزگار که چیزی یاد شده نبود به نظر می‏آید الف و لام الدَّهر در هر دو آیه برای عهد است یعنی دهر معلوم در مجمع البیان ذیل آیه اوّل نقل شده در حدیث از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت است «لا تَسُبُّوا الدَّهْرِ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ الدَّهْرُ» یعنی: زمانه را فحش ندهید زیرا خدا همان زمان است . این حدیث در نهایه بدین صورت آمده «لا تَسُبُّوا الدَّهْرَ هُوَاللّهُ» در کشّاف نیز عین عبارت مجمع البیان نقل شده است. طبرسی فرموده: تأویل حدیث آن است که اهل جاهلیّت حوادث و بلاها را به دهر نسبت داده و می‏گفتند زمانه چنین چنان کرد حضرت فرمود: فاعل این کارها خداست، فاعل آنها را سبّ نکنید. بعضی گفته‏اند: مقصود آن است: دهر را فحش ندهید زیرا گرداننده و مدبّر دهر خداست ولی اوّل بهتر است زیرا کلام عرب پر است از اینکه نسبت افعال خدا را به دهر می‏دادند اصمعی گوید: یک اعرابی کسی را مذمت می‏کرد گفت «هُوَ اَکْثَرُ ذُنُوباً مِنَ الدَّهْرِ». در نهایه وجه دوّم را گفته است و می‏گوید: معنی حدیث آن است که اگر شما زمانه را بد گوئی آن به خدا می‏رسد زیرا آورنده این حوادث خداست و نیز گفته در روایات دیگر آمده «فان اللّه هو الدهر». در المیزان ذیل آیه اوّل از در منثور از ابو هریره حدیثی نقل شده که مؤیّد وجه ثانی است حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: خدا فرموده: ابن آدم آنگاه که دهر را سبّ می‏کند نگوید زیانکار باد دهر زیرا دهر منم، شب و روز را می‏فرستم و چون بخواهم نگاه می‏دارم. در تفسیر ابم کثیر چند روایت در همین مضمون نقل شده است. نا گفته نماند روایت فوق در جامع الصغیر سیوطی باب لا و در مجمع البحرین نیز نقل شده است. در قاموس می‏گوید: دهر گاهی از اسماء حسنی شمرده می‏شود. به گمانم علّت این سخن همان حدیث فوق باشد که فکر کرده دهر از نامهای خداوندی است.

پیشنهاد کاربران

حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهر را کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/.
الدهّر : پیشوند اَل در زبان عربی حرف تعریف و تَعَیُن می باشد و همان نقش the در زبان انگلیسی را بازی کرده و میکند و واژه رمزی دهّر در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده و از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده : ده هر. به این معنا که هرفرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) در این دنیا ده تائی می باشد؛ یکی واقعی، عینی یا شهودی، تجربی و پدیدار شده یا فنومنی و نُه تا امکانی، غیبی، غیر تجربی و پدیدار نشده یا نوومنی. واژه دهّر را میتوان یکبار از راست به چپ تا وسط یعنی تا حرف ه و بار دوم از چپ به راست تا وسط پشت سرهم تلفظ و بیان نمود و سپس نتیجه را بصورت دو کلمه روی یک برگ کاغذ به شکل زیر نوشت : ده ره.
...
[مشاهده متن کامل]

تفسیر علمی : هر فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری ) روی یک مسیر دایره ای شکل در سفر می باشد و این سفر توسط لحظه جاودانه حال طی میگردد، چه فرد بخواهد و چه نخواهد. غیر از این افراد انسانی ، نُه انسان های دیگر هم وجود دارند که نُه راه دایره وار دیگر به آنها تعلق دارند و نه به این افراد انسانی در این دنیا و آن نُه راه هم توسط لحظه جاودانه حال طی خواهند شد، چه آن نُه نفر ها بخواهند و چه نخواهند. هر کدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار با کمیت و کیفیت بهشت برین، به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هر کدام بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج مذکر و موئنث ملکوتی یا آسمانی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی از دیدگاه علمی و نه دینی ) در طول هم و پشت سر همدیگر در ده عالم یا دنیا زیر سقف ده آسمان و روی ده کره زمین به ظهور و پیدایش نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره زمین. زیرا ۶ تا از آن راه های دهگانه بصورت زوجی و بموازات هم در سه عالم یا دنیای روحی روانی با بذر قابل رشد مادی زیر سقف ۳ آسمان و روی ۳ کره زمین در طول هم و پشت سر همدیگر طی میشوند. در آن سه عالم یا دنیا، غریزه تولید مثل نباتات و حیوانات و افراد انسانی خاموش خواهد بود و تولید مثل و پیر شدن و مرگ های انفرادی هم وجود نخواهد داشت. عوالم یا دنیا های هفتگانه در ظهورات متوالی خود همیشه پنج تا روحی روانی خواهند بود با بذر قابل رشد مادی و دو تا مادی روانی با بذر قابل رشد روحی. پدیده واقعی - طبیعی و تجربی به شکل
《 تولد - زندگی - مرگ 》بر خلاف بینش و باور خردمندان گمنام هندو بصورت یک چرخ نمی باشد بلکه فقط یک قوس یا کمان بسیار کوتاهست در پیوند گسست ناپذیر با یک قوس یا کمان بسیار بلند که هردو در طول هم به شکل یک دایره از پیش تعیین و ترسیم گردیده اند. قوس یا کمان بلند پدیده دیگریست به شکل《مرگ - زندگی - تولد 》که بخش اعظم آن با حواس پنجگانه و تجربه غیر قابل دریافت و فهم و درک میباشد بلکه به کمک قوای ادراکی فهم و عقل سالم با ابزار های فکر و خیال و تصور روشن. مرگ در انتهای پدیده اول و در ابتدایی پدیده دوم یکی اند و طول زمانی آن برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده در طول این سفر دایره وار دنیوی مساوی خواهد بود با طول زمانی عالم یا حالت برزخ و همیشه مساوی با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی. تولد در انتهای پدیده دوم همان تولد خواهد بود در ابتدای پدیده اول با این تفاوت که هر بار در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل یا پیش به وقوع خواهد پیوست. این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره وار دنیوی همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و شش دنیای دیگر هم به همین ترتیب.
واژه رمزی دهّر بعد ها وارد زبان سانسکریت گردیده و معنای نظم و قانون کیهانی به خود گرفته و در قرآن هم به معنای روزگار بیان گردیده. خود واژه سانسکریت هم در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل " زان سکری ت" تلفظ و بیان میشده به معنای علم محرمانه یا دانش رمزی. چون حکیمان قبل از حافظ نتوانسته اند، راز و رمز واژه دهّر را بگشایند و معمای آنرا حل کنند، لذا حافظ به هم عصران خود و آیندگان به زبان شعر پند و اندرز داده که وقت خود را در جستجوی معنای دهّر مانند پیشنیان تلف نکنند که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را. پژوهشگران و محقیقن متون اوستائی ( بخصوص خودی ها ) اگر میتوانستند که به تلفظ ریشه ای و معنای اصلی دو واژه یا عبارت اوستائی؛ یکی خویدوده ودیگری آژی ده اکه که هردو به زبان قوم ماد بوده، پی ببرند، آنگاه شاید میتوانسته اند به معنای واژه رمزی دهّر هم پی ببرند، مشروط بر اینکه بخت یا اقبال نیک هم یار و یاورشان می بود.
حافظا بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیم ناچیز نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/

به معنی روز گار و ابدیت

بپرس