اقود
لغت نامه دهخدا
- رجل اقود ؛ مرد درازگردن.
- فرس اقود ؛ اسب دراز پشت و گردن.( منتهی الارب ).
|| بخیل بزاد و توشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || کوه دراز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || آنکه پیش آید چیزی را و بازنگردد از آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( ن تف ) قوادتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): اقود من ظلمة، و ظلمه نام زنی فاجره است از طایفه هذیل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید