اقساط
/~aqsAt/
برابر پارسی: بهرگانی، بهره ها، بدهی ها
لغت نامه دهخدا
اقساط. [ اِ ] ( ع مص ) عدل و داد کردن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). داد کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). عدل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) داد دادن داد کردن عدل کردن . ۲ - راست بخشیدن .
فرهنگ معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قسط ، بهره ها، بخش ها.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
واژه اقساط
معادل ابجد 171
تعداد حروف 5
تلفظ 'aqsāt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ قسط]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'aqsAt
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 171
تعداد حروف 5
تلفظ 'aqsāt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ قسط]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'aqsAt
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین