اغتماد

لغت نامه دهخدا

اغتماد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بشب درآمدن : اغتمد فلان اللیل کانه صار کغمد له کما، یقال : ادرع اللیل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).بشب درآمدن و آن را برای خود پرده مانند ساختن : اغتمد اللیل ؛ دخل فیه و جعله لنفسه غمداً. ( از اقرب الموارد ). || در تاریکی شب و آنچه بدان ماند پنهان شدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). در تاریکی شب رفتن و در تاریکی پنهان شدن. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس