اظهار نظر کردن


معنی انگلیسی:
comment, estimate, remark, opine

مترادف ها

opine (فعل)
عقیده داشتن، نظریه دادن، اظهار نظر کردن

فارسی به عربی

قل

پیشنهاد کاربران

بیان کردن دیدگاه/نگر/باور، نگرگویی کردن، نگر گفتن، باورگویی کردن، باور گفتن، نگردهی کردن
weigh in
Take declaration
فکرنمیکنم اجازه داشته باشی درمورد من اظهارنظرکنی
I don't think you are allowed to take declaration about me
نظردادن راجب موضوع

بپرس