اشتون

لغت نامه دهخدا

اشتون. [ اُ ] ( اِخ ) لهجه ای در اشتوم است که موضعی نزدیک تنیس است. ( از معجم البلدان ). رجوع به اشتوم شود.

اشتون. [ اُ ] ( اِخ ) حصنی است به اندلس ازاعمال استان جیان. و در دیوان متنبی ذکر شده است که : و خرج ابوالعشایر یتصید بالاشتون ؛ گمان میکنم این اشتون محلی نزدیک انطاکیه باشد. ( از معجم البلدان ).

اشتون. [ اُ ] ( اِخ ) نام بلده ای است که در قرب شهر انطاکیه بوده است. ( از قاموس الاعلام ). و رجوع به معجم البلدان و ماده قبل شود.

پیشنهاد کاربران

[ ا ُشْ ] ( ا خ ) نام بلده ها و قصبه هایی در خراسان بزرگ و غرب ایران باستان.
اسم ترکیبی که به احتمال از کنار هم قرارگرفتن واژه های دیگر ساخته شده است.
[اش] اش . [ اُ ] ( اِخ ) نام بلده ای چهاردروازه است در فرغانه از خراسان قدیم،
...
[مشاهده متن کامل]

دهی در خراسان قدیم نزدیک طبس. ( ناظم الاطباء ) . نام ولایتی است از خراسان بزرگ. ( برهان )
به احتمال به دلیل قرار گرفتن نزدیک معادن زغالسنگ طبس. اشتو [اُ ] به معنی زغال ، به "اشتو" مراجعه شود.
اشتون [ اُ ] بلده ای نزدیک انطاکیه که در زمان شاپور اول سپاهیان ساسانی، امپراتوری روم را مغلوب ساختند.
اشتون [ اِ تِ وَ] ؛ توقفگاه یا ایستگاه، به احتمال نام آن از اشته[ اِ ] ( ص ) و اشت Eshta به معنای ایستادن و ایستاده ( تاتی، پهلوی باستان )
مانند قصبه اشتهارد از توابع کرج. و پسوند "ون" شباهت و همانندی ساخته شده است.