اشتعال (رمان). اشتعال ( به انگلیسی: Catching Fire ) رمانی در ژانر
علمی تخیلی و برای جوانان است که در سال ۲۰۰۹ توسط
سوزان کالینز نویسندهٔ آمریکایی نوشته شد و دومین جلد از سری کتاب های
سه گانهٔ بازی های گرسنگی است. این کتاب به عنوان دنباله ای بر
بازی های گرسنگی یکی از پرفروش ترین کتاب های سال ۲۰۰۸ منتشر شد. وقایع آن در قالب داستان
کتنیس اوردین و ملت
پسارستاخیزی پانم ادامه یافتند. پس از حوادثی که در رمان قبلی رخ داد، در این رمان شورشی علیه «کاپیتول» ستم پیشه آغاز شده است و کتنیس و پیشکش یاور او، پیتا ملارک، مجبور به بازگشت به عرصهٔ بازی های گرسنگی، این بار در قالب جدیدی، می شوند.
این کتاب اولین بار در ۱ سپتامبر ۲۰۰۹ توسط
اسکلاستیک در قطع
گالینگور منتشر شد و بعد از آن در فرمت
کتاب الکترونیک و
کتاب صوتی هم وارد بازار شد. اشتعال نقدهای مثبتی دریافت کرد و داوران به ستایش نثر خوب کالینز، پایان خوب کتاب و بسط شخصیت کتنیس پرداختند. به گفتهٔ منتقدان
درونمایههای اصلی این رمان بقا، اقتدارگرایی، شورش و
وابستگی متقابل در برابر
استقلال هستند. بیش از ۱۹ میلیون نسخه از این کتاب تنها در ایالات متحده به فروش رسید.
یک فیلم اقتباسی به نام بازی های گرسنگی: اشتعال نیز در تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۱۳ بر اساس این رمان منتشر شد.
پس از آن که در رمان قبلی کتنیس اوردین[ الف] و پیتا ملارک[ ب] توانستند در هفتاد و چهارمین دورهٔ
بازی های گرسنگی به پیروزی رسند، به خانه هایشان در منطقه ۱۲، فقیرترین بخش کشور پانم، [ پ] بازگشتند. روزی که کتنیس و پیتا «تور پیروزی»[ ت] در سراسر کشور را آغاز می کنند، رئیس جمهور اسنو[ ث] به طور غیرمنتظره به آن ها سر می زند و به کتنیس می گوید که تمرد او در پخش تلویزیونی موجب الهام گرفتن شورش هایی در مناطق شده است. اسنو از او می خواهد که در تور پیروزی با مردم مناطق مختلف دیدار کرده و آنان را متقاعد کند که به خاطر عشقش به پیتا، نه برای ایستادن در برابر خواستهٔ کاپیتول، تهدید به خودکشی کرده است. [ ج]
اولین توقف در منطقهٔ ۱۱ ، زادگاه دوست و متحد کتنیس در بازی ها، رو، [ چ] است. در این مراسم کتنیس متن آماده شده را کنار نهاده و سخنانی را بداهتاً می گوید و با ابراز احساساتش، از
رو و تِرِش، [ ح] که در بازی ها کشته شدند، یاد می کند. در پایان سخنان او ، پیرمردی، به همان شکل که رو برای نجات دادن جان کتنیس برایش سوت زده بود، سوت می زند. پس از آن او و تمامی حضار، با همان علامت دستی که او در خداحافظی از رو انجام داد، به او درود می فرستند. در حالی که ترس کتنیس را فرا گرفته است ، صلح بانان[ خ] ( نیروهای انتظامی وابسته به کاپیتول ) ، پیرمرد را جلوی چشمانش اعدام می کنند.