اسپهبد
اسپاهبد، سپاهبد،
سپهبد:معرب آن:اسفهبدیااصفهبدسپهسالار، سرداروسالارسپاه، فرمانده سپاه،
اسپهبدان جمع
( صفت اسم ) اسپاهبد
سپهبد سردار سالار سپاه خداوند لشکر امیرالجیش . توضیح ۱ - اسپهبدان ( اسپاهبذان ) خاندانی بوده اشکانی که در زمان
ساسانیان نیز از خاندانهای ممتاز بشمار میرفت و افراد آن صاحب مراتب و مناصب بودند . توضیح ۲ - ملفوک طبرستان را در قرون اول اسلامی ( اسپهبدان ) مینامیدند .
بختیار
[ گویش مازنی ] /espah bod/ از شاهان پادوسبانی که پسر عبدالله پسر ونداد پسر شهریار بوده استبه زمان یک کاسه بودن ولایاتی چون گیلان و مازندران و قومس(سمنان، دامغان، شاهرود)و آما، مازندران، ولیعهدنشین بود و از طرف
پتشخوارگرشاه که در فومن می نشست با لقب اسپهبد، مقام اداره امور لشگر و نظارت بر آن را داشتپس از سقوط ایران به وسیله اعراب مسلمان، شاهزادگان ساسانی حاکم بر مازندران اسپهبد نامیده می شدند و تنی چند از شاهان اولیه حکومت گاو بارگان رویان نیز به این لقب معروف بودند - نام و لقب عمومی فرمان روایان تبرستان
[ گویش مازنی ] /espah bodiye/ از شاخه های سلسله ی آل باوندفرمانروایان آنان در تبرستان و گیلان و ری و قومس حکومت داشتند و شهر ساری پایتخت ایشان بودپیدایی این سلسله مربوط به سالهایی است که خاندان علویان تبرستان منقرض شده بودکوکب اقبال فرمانروایان اسپهبدیه که به سال ۴۶۶ درخشیدن گرفت در سال ۶۰۶ ب ایلغار مغول به افول گرایید
نام قصری است مشهور در حدود ساری . یزید بن مهلب که در عهد سلیمان بن عبدالملک ۹۹ - ۹۶ ق برای تسخیر طبرستان اعزام شده بود ساری را اشغال کرد و در قصر اسپهبد ساکن شد .