استرداد
/~esterdAd/
مترادف استرداد: بازستانی، پس دهی، تحویل دهی، تسلیم، رد، عودت، واپس، واستانی، بازگرفتن، فرازگرفتن، واستدن
برابر پارسی: پس دادن، بازگرداندن، برگرداندن، بازپس گیری، پس گیری، واپسداد
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ابداً یَسْتَرِدﱡ ما وهب الدهر.
- استرداد کردن ؛ رد کردن خواستن. داده را واپس خواستن.
|| بازگردانیدن خواستن. ( منتهی الارب ). بازگشت خواستن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پس دادن.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بازپس گرفتن را استرداد گویند. از آن در بسیاری از باب های عقود مانند تجارت، ودیعه، عاریه، اجاره و هبه و در برخی باب های احکام مانند غصب، لقطه و ارث سخن گفته شده است.
مهم ترین موارد استرداد عبارت است از:
۱. فساد عقد.
۲. فسخ عقد یا اقالۀ آن.
۳. اجازه ندادن مالک در عقد فضولی.
← تحقق استرداد در این موارد
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹.
...
مهم ترین موارد استرداد عبارت است از:
۱. فساد عقد.
۲. فسخ عقد یا اقالۀ آن.
۳. اجازه ندادن مالک در عقد فضولی.
← تحقق استرداد در این موارد
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹.
...
wikifeqh: استرداد
دانشنامه عمومی
استرداد عبارت است از عمل باز پس دادن بزهکار یا متهم به جرم توسط یک دولت به دولت دیگری که شخص متهم به بزهکاری در قلمرو آن است. از آنجا که در این مورد هیچ قانون بین المللی ای وجود ندارد، دولت ها قراردادهای بسیار در این باب با یکدیگر بسته اند و موارد استرداد را معین کرده اند. در این قراردادها پیش بینی می شود که متهمان یا محکومان، به جز بزهکاران سیاسی، باز پس داده می شوند. بزهکاران سیاسی، بر طبق قوانین بین المللی، «پناهنده» به شمار آمده و از حقوق پناهندگی بهره ور می شوند. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: استرداد
مترادف ها
حصول، بهبودی، ترمیم، جبران، بهبود، وصول، بهوش امدن، تحصیل چیزی، استرداد، باز یافت، بخودایی
ترمیم، تجدید، اعاده، استرداد، استقرار مجدد، بازگرداندن
انقباض، تو کشیدن، استرداد، استغفار
استرداد، پس پرداخت
احیا، استرداد، احیا اراضی، اباد سازی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
استرداد: باز پس گرفتن ، باز پس خواستن ، طلب رد کردن مال داده شده ، رد کردن پس دان است ، استرداد ، پس گرفتن ، پس خواستن است
باز پس گرفتن
پس خواستن. [ پ َ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) باز خواستن. خواستن چیزی را داده. طلبیدن فرستاده ای را.
واسپاری
. . . امپریالیست های �یانکی� خواهان واسپاری وی به دستگاه دیوانسالاری کشور نگونبخت زیر فرمانروایی شان شدند. آن ها به خون وی تشنه اند.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/04/blog - post_43. html
. . . امپریالیست های �یانکی� خواهان واسپاری وی به دستگاه دیوانسالاری کشور نگونبخت زیر فرمانروایی شان شدند. آن ها به خون وی تشنه اند.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/04/blog - post_43. html
پس دادن
در لغت به معنی باز پس گرفتن.
( 1 ) بازگرداندن، برگرداندن؛
( 2 ) پس دادن، بازپس دادن، واپس دادن؛ پس دهی، بازپس دهی، واپس دهی؛ پس داد، بازپس داد، واپس داد
( 3 ) پس گرفتن، بازپس گرفتن، واپس گرفتن؛ پس گیری، بازپس گیری، واپس گیری؛ پس گرفت، بازپس گرفت، واپس گرفت
( 2 ) پس دادن، بازپس دادن، واپس دادن؛ پس دهی، بازپس دهی، واپس دهی؛ پس داد، بازپس داد، واپس داد
( 3 ) پس گرفتن، بازپس گرفتن، واپس گرفتن؛ پس گیری، بازپس گیری، واپس گیری؛ پس گرفت، بازپس گرفت، واپس گرفت
پس دادن حساب های پرداختنی