96 1563 100 1 اسب سواری/'asbsavAri/ معنی اسب سواری به فارسی اسب سواری[riding, horse riding] [ورزش] سواری گرفتن از اسب برای تفریح یا ورزش اسب سواری استقامت[endurance riding] [ورزش] یکی از رشته های سوارکاری که مسابقات آن در مسافت های طولانی برگزار می شود اسب شناختن را بخوانید. معنی اسب سواری در فرهنگ فارسی عمید اسب سواری۱. بر اسب سوار شدن.۲. سوار بر اسب به گردش رفتن.۳. (ورزش) [عامیانه] = اسب دوانی معنی اسب سواری به انگلیسی trooper (اسم)سپاهی ، اسب سواری ، نظامیhackney (اسم)درشکه کرایه ، اسب سواری ، اسب کرایبه ، فعلهroadster (اسم)اسب سواری ، رهنوردmanege (اسم)اسب سواری ، اموزشگاه اسب سواریsaddle horse (اسم)اسب سواریsaddler (اسم)اسب سواری ، سراج ، زین ساز معنی کلمه اسب سواری به عربی مربوط به اسب سواریفارس اسب سواری را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران سیما اسب سواری به انگلیسی میشهride hourse Melika اسب سواری به انگلیسی:horse back riding معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Sandy > اهدا ریحانه > آدرین ریحانه > آدرین Shilan Ebrahimi > Docendo discimus سیدحسین اخوان بهابادی > ریشه متک افشار > رایزنی کردن Farhood > Disturbed sleep Farhood > dead sleep نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodحمیدرضا دادگر_فریمانپارسا میریوسفیDark Light Figureامین آریامحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نگون اقبال نام کره ای غلتید رب جلیل horrifying حی داور بنده پروری