اجرا
۱ - ( مصدر ) راندن روا کردن امری . ۲ - وظیفه و راتبه و جیره مقرر کردن برای کسی . ۳ - کسی را وکیل کردن . ۴ - امضائ کردن . ۵ - بکار بردن لفظ و عبارت . ۶ - ( اسم ) راتبه وظیفه ادرار جیره . ممال آن ( اجری ) است ۷ - ( مصدر ) بمرحل. عمل گذاشتن حکمی که قطعیت یافته است . یا بموقع اجرائ گذاشتن ( گذاردن ) . اجرا کردن بجریان انداختن بکار بستن از گفتار بکردار آوردن .
لغت تفضیلی از جریان روان تر
[construction] [مهندسی عمران] فرایند ساخت یا سرهم کردن اجزای سازه
( اسم صفت ) انجام پذیر قابل اجرا پیش بردنی عملی مقابل اجرا ناپذیر .
( اسم صفت ) غیر قابل اجرا انجام ناپذیر پیش نرفتنی کاری که بمرحل. اجرائ در نمیاید مقابل اجراپذیر .
( مصدر ) روان گردانیدن بکار انداختن بکار بستن بجریان انداختن .
[performance practice, performing practice] [موسیقی] دانش و قراردادهایی که نوازنده را قادر به اجرا می کند
[goes up] [هنرهای نمایشی] زمان آغاز اجرای نمایش
[articulation] [موسیقی] چگونگی اجرای نت های متوالی که به شکل انفرادی یا گروهی دسته بندی و تأکیدگذاری شده اند
[performance marks] [موسیقی] کلمات و اختصارات و نمادهایی که به نت نویسی نغمات اضافه می شوند و به جنبه های مختلف اجرا مربوط اند
[performance marks] [موسیقی] هریک از واژه ها و صورت های اختصاری و نمادهایی که در کنار نگارشِ دیرشِ زیروبمی در نُت نویسی درج می شوند و به جنبه هایی از اجر ...