94 1567 100 1 اجازه نامه/'ejAzenAme/ معنی اجازه نامه در لغت نامه دهخدا اجازه نامه. [ اِ زَ/زِ م َ/م ِ ] (اِ مرکب ) پروانه. جواز.اجاص را بخوانید. معنی اجازه نامه به فارسی اجازه نامه( اسم ) پروانه جواز. اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن را بخوانید. معنی اجازه نامه در فرهنگ معین اجازه نامه ( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) پروانه ، جواز. معنی اجازه نامه در فرهنگ فارسی عمید اجازه نامهجواز، پروانه. اجازه نامه در جدول کلمات اجازه نامهمجوز دنباله معنی اجازه نامه در جدول معنی اجازه نامه به انگلیسی charter (اسم)خط ، مزایا ، فرمان ، اجازه نامه ، منشور ، امتیازbillet (اسم)ورقه جیره ، یادداشت مختصر ، پروانه ، اجازه نامهletter missive (اسم)خط ، اجازه نامه ، ابلاغیه ، امریه ، امر نامه معنی کلمه اجازه نامه به عربی اجازه نامهدستور , ملاحظة اجازه نامه جا و خوراک صادر کردنملاحظة اجازه نامه را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران حمیدرضا دادگر_فریمان مجوز،پروانه. جواز. معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها حسن امامی > off topic مجید > راه پر پیچ و خم کیوان نیک نژاد > belong to H. KH > cheque butt مهرداد بخشنده > political correctness امین > Richest اصالت > ساوالان پانیذ طاهایی > برکند نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته ヴァヒドحمیدرضا دادگر_فریمانDark Light A.C.EFarhoodFigureسیدحسین اخوان بهابادیمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست طبل غازی handcuffs عجل الله تعالی فرجه cameraperson رهی برگشود حقیقت گو