95 1577 100 1 ابژه ابژه در دانشنامه ویکی پدیا ابژهبراخت یا آویژه یا اُبژه (به فرانسوی: objet) یک اصطلاح در فلسفه نوین است که معمولاً در برابر سوبژه به کار برده می شود. سوبژه مشاهده کننده و آبژه آنچه که مشاهده می گردد. از دیدگاه فیلسوف های مدرن نظیر رنه دکارت، آگاهی حالتی از شناخت است که شامل سوبژه و چندین آبژه می شود که ممکن است وجود مطلق نداشته باشند یا به سوژه ای که مشاهده شان می کند وابسته نباشند.انتزاعنظریه رده هامفهومعینی گرایینهادسوژهابس را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] ابژه را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران فاطمه زهرا ﴿object﴾ابژه ﴿در لاتینobjcere : به معنى خود را در برابر چیزى گذاشتن﴾، چیز، موضوع. ׳ابژه، در برابر سوبژه یا ذهن، آن است که درباره اش گفته مى شود، بر خلاف سوبژه یا ذهن که خود گوینده است. ابژه مى تواند فکر شود، ولى سوبژه فکر مى کند. ׳ابژه در پایان سده هجدهم مفهوم تازه اى مى یابد: ابژه یعنى آنچه که در برابر سوبژه ﴿ذهن﴾ است. با این ایده، ابژه بودن سوبژه مفهوم خود را از دست مى دهد و واگرایى میان سوبژه و ابژه به کیفیت تازه اى مى رسد. در سده نوزدهم، مفهوم هاى ابژه و سوبژه آشکارا وارد فلسفه شده و بعد تازه اى یافتند. ׳جان لاک و لایبنیتس، کنش هاى فکرى را هم ابژه اى براى سوبژه مى بینند. ابژه به هم پیوسته، پدیده اى است که از ابژه هاى مختلف تشکیل شده باشد. ׳در دوران ما با تکامل تئورى سیستم ها، ابژه به مفهوم عنصرهاى به هم پیوسته اى است که به شکلى اندام وار ﴿ارگانیک﴾ با یکدیگر در پیوند هستند. پوریا13 اُبژه یا آویژه (به فرانسوی: objet) یک اصطلاح در فلسفه نوین است که معمولاً در برابر سوبژه به کار برده میشود. سوبژه مشاهدهکننده و آویژه آنچه است که مشاهده میگردد. از دیدگاه فیلسوفهای مدرن نظیر رنه دکارت، آگاهی حالتی از شناخت است که شامل سوبژه و چندین آویژه میشود که ممکن است وجود مطلق نداشته باشند یا به سوژهای که مشاهدهشان میکند وابسته نباشند.آویژگی حالتی از بودن یک آویژه است. آویژگی ویژگیها و ارتباطات میان آویژهها را تعریف میکند. هاله اوبژه در اصطلاح زیبایی شناسی به معنای "موردِ شناسا" یعنی چیزی که مفعول است و مورد درک و شناخت قرار میگیرد است و در مقابل کلمه سوبژه به معنای "فاعل شناسا" است. سونیا آن چیزی که ذهن ان را میشناسد. سلیمان عباسی ﴿object﴾ ابژه ﴿در لاتینobjcere : به معنى خود را در برابر چیزى گذاشتن﴾، چیز، موضوع. ׳ ابژه، در برابر سوبژه یا ذهن، آن است که درباره اش گفته مى شود، بر خلاف سوبژه یا ذهن که خود گوینده است. ابژه مى تواند فکر شود، ولى سوبژه فکر مى کند. ׳ ابژه در پایان سده هجدهم مفهوم تازه اى مى یابد: ابژه یعنى آنچه که در برابر سوبژه ﴿ذهن﴾ است. با این ایده، ابژه بودن سوبژه مفهوم خود را از دست مى دهد و واگرایى میان سوبژه و ابژه به کیفیت تازه اى مى رسد. در سده نوزدهم، مفهوم هاى ابژه و سوبژه آشکارا وارد فلسفه شده و بعد تازه اى یافتند. ׳ جان لاک و لایبنیتس، کنش هاى فکرى را هم ابژه اى براى سوبژه مى بینند. ابژه به هم پیوسته، پدیده اى است که از ابژه هاى مختلف تشکیل شده باشد. ׳ در دوران ما با تکامل تئورى سیستم ها، ابژه به مفهوم عنصرهاى به هم پیوسته اى است که به شکلى اندام وار ﴿ارگانیک﴾ با یکدیگر در پیوند هستند. فرتاش برابرنهاد(مترادف) واژه << سوژه>> واژه بسیار زیبا و درخور <<درون آخته>> و برابرنهاد واژه <<ابژه>> واژه<<برون آخته>> می باشد. می توان بروآخته و دروآخته نیز بکار برد. این واژگان از دو نسک(کتاب) سنجش خرد ناب کانت و تراکتاتوس ویتگنشتاین هر دو ترگویه ای از بزرگمرد شمس الدین ادیب سلطانی برگرفته شده است. معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مژی > اوور زدن مهدی نجفی مطلق > border clashes Sana > lay eggs Kiki persepolis > my heart is heavy مهدی نجفی مطلق > International body Parsa > Read on پوریا ف > generalization پوریا ف > generalisation نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته امین آریاحمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodمحمد حاتمی نژادپارسا میریوسفیDark Light Figureヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نام کره ای طبل غازی نگون اقبال یک غازی عجل الله تعالی فرجه صحنه نبرد خاطر تیز