96 1531 100 1 ابوزرعه معنی ابوزرعه در لغت نامه دهخدا ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (ع اِ مرکب ) خوک. (مهذب الاسماء). خنزیر. (المزهر). || گاو نر. ثور. (المزهر).ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) حاجی خلیفه کتابی بنام مُسندُالشامیین نسبت به ابوزرعه نامی کرده است و معلوم نیست کیست.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) محدث است. او از ثوبان و از او ابوالخطاب روایت کند.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) ابن حیوةبن شریح مصری. محدث است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) ابن عمروبن جریر. نام او هرم است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) احمدبن حسین رازی. وفات 375 هَ. ق.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحیم بن حسین عراقی ، شافعی. وفات او را صاحب کشف الظنون در جائی سال 826 هَ. ق. و در موضع دیگر 834 گفته است. او راست : ذیلی بر کاشف ذهبی. شرحی بر نکت ابی اسحاق شیرازی. نکتی بر مختصرات ثلاثه و در آن جمع کرده است بین نکت ابن نقیب بر منهاج و تصحیح حاوی ابن الملقن وکتاب تنقیح اللباب ، و اختصار مهمات اسنوی به اضافه ٔ حواشی بلقینی. و رجوع به احمدبن عبدالرحیم... شود.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمد. از مردم ری. یکی از مشایخ طریقت. وی شاگرد شبلی است و بمائه ٔ چهارم هجری میزیسته است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) رازی. محدث است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) روح بن زنباع. محدث است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ )طاهربن محمد مقدسی. یکی از ادبای مشهور. ساکن همدان. وی بهشتادوپنج سالگی در سنه ٔ 566 هَ. ق. درگذشت.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عمروبن جریر بجلی. تابعی است. او درک صحبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کرده است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عمرو ضبّی. او راست : جزئی در حدیث مترجم بکتاب العلل.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بصری. ازعلمای دمشق. وفات او به سال 281 هَ. ق. بوده است.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) عبدالرحمن. مولی مقدادبن اسود. صحابی است.ابوزرعه.[ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) عبداﷲ رازی. وفات 264 هَ. ق.ابوزرعه. [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن محمدبن ایوب اردبیلی. او در اواخر ... ابوزعبل را بخوانید. ابوزرعه را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها زمرد > وانت خلجی > والد sara > to put it simply Figure > understand Mr x > Metro علی سمیعی > باب الحکم Sunflower > igneous rock a.m > کوکاو نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعFarhooddi darkestarرهگذرA.C.EDark Light فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته پرفروغ تحسین آمیز حسرت آمیز shet نیازموده مرساد گریسته اند قوی رایی