97 1569 100 1 آگیشیدن معنی آگیشیدن در لغت نامه دهخدا آگیشیدن. [ دَ ] (مص ) آویختن. پیچیدن.- پای آگیش ؛ بپای آویز. پای پیچ : توشه ٔ جان خویش از او بربای پیش کآیدْت مرگ ِ پای آگیش.رودکی.رجوع به آکیش و آکیشیدن شود.آگیم را بخوانید. معنی آگیشیدن در فرهنگ معین آگیشیدن (دَ) آویختن ، پیچیدن . معنی آگیشیدن در فرهنگ فارسی عمید آگیشیدن۱. آویختن، درآویختن.۲. آویزان شدن.۳. پیچیدن. آگیشیدن را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران محمد آویختن و چنگ زدن (ب) معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Mahşid > entertained Viana > distanc Dark Light > propose نیما چوبین > shaky in one's principles فرهاد ب > indenture Nazi > Building complex حوریا > حوریا محمدرضا خسروی > yoyo نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodپارسا میریوسفیDark Light امین آریاFigureمحمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه طبل غازی