آویز
۱ - ( اسم ) در کلمات مرکب بمعنی آویزنده آید : دست آویز دل آویز گلاویز. ۲ - ( اسم ) منشور و غیر آن از بلور و مانند آن که بر جارها و لاله ها و چلچراغها آویزند برای زینت . ۳ - آنچه از احجار کریمه مانند الماس و زمرد و غیره بر حلق. گوشواره آویزند . ۴ - جنگ پیکار نبرد . یا آویز و گریز . جنگ کردن در حال عقب نشینی جنگ و گریز . ۵ - منگوله شرابه پش فش . ۶ - گیاهی از تیر. موردیها جزو جدا گلبرگها که بطور زینتی کاشته میشود و گل آن برنگ قرمز و بشکل زنگ است گل آویز گل گوشواره .
[hanger] [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] قطعه ای که اتاقک یا صندلی یا سایر افزاره های حمل مسافر را به بافۀ کِشنده/ کابل کِشنده متصل می کند
[pendulum suspension] [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] نوعی سامانۀ تعلیق بالاسری برای اتوبوس های برقی که انعطاف پذیری بیشتر به بافه / کابل و سرعت بیشتر به اتوبوس به ویژه در قوس ها می بخشد
[pendant sulphidic] [شیمی، مهندسی بسپار] گروهی شیمیایی بر پایۀ گروه های سولفیدی که در کائوچوی طبیعی پخت شده با گوگرد وجود دارد
[pendant unsaturation] [شیمی، مهندسی بسپار] زنجیری جانبی در یک بسپار که دارای پیوند دوگانه است
[ گویش مازنی ] /aaviz haakerden/ آویزان کردن
جنگ و گریز کر و فر
بخت آویزنده بخت رسان .
ستیزنده به بدی چنگ زننده .
واژونه آویختن چنانکه قصاب بز را بر قناره آویزد یا نام فنی از کشتی .
...