آورد
۱ - ( مصدر ) مرخم آوردن ۲ - کوشیدن بجنگ نبرد ناورد کارزار . ۳ - میدان جنگ آوردگاه . ۴ - ( اسم ) در بعضی کلمات مرکب بمعنی ( آورده ) است : آب آورد باد آورد بزم آورد راه آورد ره آورد .
کوشیدن بجنگ نبرد پیکار
( اسم صفت ) جنگجوی مبارز .
آورد جو
( اسم ) عمل پیاپی آوردن و بردن .
( اسم ) ۱ - آن چیز که آب آنرا بیاورد آب آورد . ۲ - خاشاک و جز آن که دریا یا رود یا سیل با خود آورد . یا چشم آب . چشمی که به بیماری آب مبتلا باشد.
آب آورده
گنج خسرو پرویز . گویند قیصر گنجی از زر و گوهر بیکی از جزایر حصین میفرستاده اتفاقا باد کشتی را به حوالی اردوی خسرو پرویز آورد و او آن را متصرف شد و گنج باین نام موسوم گشت .
( اسم ) ۱ - گیاهی خاردار از تیر. مرکبیان و از دست. لوله گلی ها و از جنس خار تاتاری ( در حقیقت گونه ای از خار تاتاری است ) . این گیاه یکساله است و در اکثر نقاط زمین خصوصا آسیا و اروپای مرکزی میروید و گلهایش در تداوی مورد استعمال دارند خار مقدس شوک مبارک مبارک دیکنی شوقت اوتی شوکه المبر که باذ آورد . ۲ - کنگر خر ۳ - نام عام گونه های مختلف گیاهان خاردار تیر. مرکبیان از نوع خارخسک و غیره . ۴- نوایی است از موسیقی .
( اسم ) باد آورد
ره آورد پیشکش و هدیه کوچک
( مصدراسم ) عمل تعیین قیمت چیزی بطور تقریب تخمین تقویم .
چیزی که پپش از کردن کاری تخمینا مقرر نمایند انگاره .
...