آمدن
(مَ دَ) [ په . ] (مص ل .) ۱ - رسیدن ، فرا - رسیدن . ۲ - آغاز کردن ،شروع کردن . ۳ - سر زدن ، واقع شدن . ۴ - گذشتن ، سپری شدن . ۵ - اصابت کردن ، رسیدن . ۶ - گنجیدن . ۷ - پدیدار گشتن ، پیدا شدن . ۸ - شدن ، گردیدن . ۹ - فرض کردن . ۱٠ - برآمدن ، مقابله کردن
( ~. مَ دَ) (مص ل .) ابرو انداختن ، عشوه آمدن .
( ~. مَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م ) برگزیدن ، پذیرفتن .
(مَ دَ) (مص ل .) تربیت شدن (چه خوب چه بد).
(بِ. مَ دَ) (مص ل .) به تنگ آمدن .
(بَ. سَ. مَ دَ)(مص ل .) ۱ - غلبه یافتن ، پیروز شدن . ۲ - به پایا ن رسیدن . ۳ - برتری یافتن .
( ~. مَ دَ)(مص ل .) ۱ - بازایستادن . ۲ - بسته شدن . ۳ - متوقف شدن .
(مَ دَ) (مص ل .) ۱ - خارج شدن . ۲ - نمایان شدن . ۳ - سرکشی کردن .
(مَ دَ) (مص ل .) ۱ - به زیر آمدن . ۲ - فروریختن سقف . ۳ - ارزان شدن ، کاهش قیمت .
( ~. مَ دَ) (مص ل .) ۱ - آشکار گشتن . ۲ - بوجود آمدن . ۳ - معلوم شدن .
( ~. مَ دَ) (مص ل .) ۱ - ظاهر شدن . ۲ - حاصل شدن .
(مَ دَ) (مص ل .) ۱ - نزدیک آمدن . ۲ - اتفاق افتادن ، روی دادن .
پیشواز آم ...