لغت نامه دهخدا
آسی. ( ص نسبی ) منسوب به مملکت آس. از آس. رجوع به آسیان شود.
آسی. [ سا ] ( ع ن تف ) غمگین تر. اندوهناکتر.
اسی. [ اَ سا ] ( ع مص ) مداوات. معالجه. دوا کردن. درمان. علاج. ( مؤید الفضلاء ). دارو بر جراحت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || اندوه بردن. ( زوزنی ). اندوهگن شدن بر. ( منتهی الارب ). || اندوهگین کردن. || ( اِ ) اندوه.
اسی. [ اَس ْی ْ ] ( ع مص ) گوشت گذاشتن برای کسی : اسیت له. ( منتهی الارب ).
اسی. [ اَ سی ی ] ( ع ص ) مداواشده. دواکرده. معالجه پذیرفته. مأسوّ. ( منتهی الارب ). || پژمان. ( نصاب الصبیان ) ( غیاث ).اندوهگین. ( غیاث ). محزون. غمگین. || ( اِ )اثر و نشان سرا. بقیه ای از خانه و متاع ردی خانه.
اسی. [ اِ / اُ سا ] ( ع اِ ) ج ِ اِسوة و اُسوة.
اسی. [ اِ ] ( اِخ ) نهری است که در جانب مشرق ایتالیا جریان دارد و از رشته جبال آپنن سرچشمه میگیرد و پس از طی مسافت هفتاد هزار گز از بین دو شهر آنکن و سینیگالیا به دریای آدریاتیک وارد میشود.
فرهنگ فارسی
اندوهگین، غمگین
نهری است که در جانب مشرق ایتالیا جریان دارد و از رشته جبال آپنن سرچشمه میگیرد و پس از طی مسافت هفتاد هزار گز از بین دو شهر آنگن و سینیگالیا بدریای آدریاتیک وارد میشود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
آسی (شهرستان آرخانگلسکی باشقیرستان). آسی ( به لاتین: Asy ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در باشقیرستان واقع شده است. [ ۱]

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی
آسی. (یا: اُسِتی) از زبان های ایرانی شمال شرقی. با حدود ۵۰۰هزار گویشور در بخش های مرکزی قفقاز، یعنی منطقۀ خودمختار اوستیای جنوبی جمهوری گرجستان و جمهوری خودمختار اوسِتیای شمالیِ فدراسیون روسیه، و نیز در ناحیۀ خودمختار کاباردین ـ بالکار، استاوروپول در قفقاز شمالی و تفلیس رواج دارد. گروه های پراکندۀ آسی زبان نیز در آناتولی زندگی می کنند. دو گویش اصلی آن ایرون و دیگوری (دیگورون) است. آسی که در قدیم آلانی نامیده می شد، در محاصرۀ زبان های گوناگون غیر ایرانی مانند ترکی، چرکسی، چچن، اینگوشی و گرجی بوده است، و به عنوان آخرین بازماندۀ گویش های ایرانی شمال شرقی (سکایی ـ سرمتی) به تحول خود ادامه داده است. حدود ۶۰ درصد از گویشوران آسی در اوسِتیای شمالی و پانزده درصد آن ها در اوستیای جنوبی زندگی می کنند. خط نوشتاری این زبان سیریلی است.
wikijoo: آسی
پیشنهاد کاربران
ادعاهایی که می گویند واژه ی �آسی� در همه زبان ها یک معنی مشترک دارد و از زبان های عربی، عبری، لاتین، انگلیسی و غیره برداشت های مختلف شده، جعلی و غیرعلمی است و در واقع �آسی� ریشه ای مشخص و مستند در زبان های هندوایرانی دارد. بیایید مرحله به مرحله و با منابع معتبر توضیح دهیم:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. اوستایی
واژه ی ātar در اوستایی به معنای آتش و روشنایی است.
این واژه در اوستایی فاعلی به صورت ātarš نیز دیده می شود.
آتر به عنوان ایزد آتش و نماد نظم، پاکی و فروزه ی اهورامزدا شناخته می شود.
منابع:
1. Dhaundiyal, R. Zoroastrianism: An Introduction to Ancient Iranian Religion, New Delhi, 2012.
2. Boyce, Mary. Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London, 2001.
> توضیح علمی: هیچکدام از ادعاهای ارائه شده در جعلیات عربی یا تلفیقی با �ASCII� یا �Essay� ریشه در اوستایی ندارند. �آسی� در اوستایی صرفاً شکل تحریف شده یا انتقال یافته ی واژه ی آتر/آتش است.
- - -
۲. فارسی میانه ( پهلوی )
واژه ی ĀDUR یا ādar در فارسی میانه به معنای آتش و فروزه ی اهورامزدا است.
در فارسی میانه به صورت ātaxš نیز دیده می شود و در فارسی نوین به آذر تبدیل شده است.
آذر در متون پهلوی به عنوان ایزد نگاهبان آتش معرفی شده است.
منابع:
1. Gignoux, Philippe. Dictionnaire Pahlavi–Fran�ais, Paris, 2000.
2. Kanga, Firoze. Fire in Ancient Iran, Bombay, 1985.
> توضیح علمی: ریشه ی پهلوی �آتر/آتُر� هیچ ارتباطی با واژه های عربی مثل �عاصی� یا تلفیقات لاتین ندارد. این جعلیات اساساً برداشت های سطحی و غیرعلمی هستند.
- - -
۳. سانسکریت
در سانسکریت، واژه ی Agni ( अग्नि ) به معنای آتش و روشنایی است.
آگنی در متون ودا ایزد آتش و نماد انرژی و روشنایی محسوب می شود.
منابع:
1. Macdonell, Arthur Anthony. A Vedic Grammar for Students, Oxford University Press, 1910.
> توضیح علمی: ارتباط های غیرمستند عربی یا لاتین، مانند �ASCII�، �Essay�، یا �Esi� هیچ پایه ای در زبان شناسی تاریخی هندواروپایی ندارند. این ها صرفاً هم آوایی های اتفاقی هستند، نه هم ریشه ای.
- - -
۴. جمع بندی و نقد جعلیات
واژه ی �آسی� در منابع معتبر اوستایی، پهلوی و سانسکریت معنای مشخص آتش، روشنایی و انرژی دارد.
ادعاهایی که می گویند این واژه در عربی، عبری، انگلیسی یا لاتین معنی مشترک دارد کاملاً جعلی و غیرعلمی هستند.
تکیه بر هم آوایی های تصادفی و برداشت های سلیقه ای بدون تحلیل ریشه شناسی، روش علمی محسوب نمی شود.
تمام منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی، ریشه واژه را در هندوایرانی ثبت کرده اند و هیچ مدرک علمی از ارتباط با �عاصی�، �ASCII�، �Essay� و غیره وجود ندارد.
- - -
منابع معتبر کتابی برای اثبات:
1. Boyce, Mary. Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices. London: Routledge, 2001.
2. Dhaundiyal, R. Zoroastrianism: An Introduction to Ancient Iranian Religion. New Delhi, 2012.
3. Gignoux, Philippe. Dictionnaire Pahlavi–Fran�ais. Paris, 2000.
4. Kanga, Firoze. Fire in Ancient Iran. Bombay, 1985.
5. Macdonell, Arthur Anthony. A Vedic Grammar for Students. Oxford, 1910.
6. Lommel, Herman. Avesta: Text, Translation and Commentary. Stuttgart, 1960.
- - -
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. اوستایی
واژه ی ātar در اوستایی به معنای آتش و روشنایی است.
این واژه در اوستایی فاعلی به صورت ātarš نیز دیده می شود.
آتر به عنوان ایزد آتش و نماد نظم، پاکی و فروزه ی اهورامزدا شناخته می شود.
منابع:
> توضیح علمی: هیچکدام از ادعاهای ارائه شده در جعلیات عربی یا تلفیقی با �ASCII� یا �Essay� ریشه در اوستایی ندارند. �آسی� در اوستایی صرفاً شکل تحریف شده یا انتقال یافته ی واژه ی آتر/آتش است.
- - -
۲. فارسی میانه ( پهلوی )
واژه ی ĀDUR یا ādar در فارسی میانه به معنای آتش و فروزه ی اهورامزدا است.
در فارسی میانه به صورت ātaxš نیز دیده می شود و در فارسی نوین به آذر تبدیل شده است.
آذر در متون پهلوی به عنوان ایزد نگاهبان آتش معرفی شده است.
منابع:
> توضیح علمی: ریشه ی پهلوی �آتر/آتُر� هیچ ارتباطی با واژه های عربی مثل �عاصی� یا تلفیقات لاتین ندارد. این جعلیات اساساً برداشت های سطحی و غیرعلمی هستند.
- - -
۳. سانسکریت
در سانسکریت، واژه ی Agni ( अग्नि ) به معنای آتش و روشنایی است.
آگنی در متون ودا ایزد آتش و نماد انرژی و روشنایی محسوب می شود.
منابع:
> توضیح علمی: ارتباط های غیرمستند عربی یا لاتین، مانند �ASCII�، �Essay�، یا �Esi� هیچ پایه ای در زبان شناسی تاریخی هندواروپایی ندارند. این ها صرفاً هم آوایی های اتفاقی هستند، نه هم ریشه ای.
- - -
۴. جمع بندی و نقد جعلیات
واژه ی �آسی� در منابع معتبر اوستایی، پهلوی و سانسکریت معنای مشخص آتش، روشنایی و انرژی دارد.
ادعاهایی که می گویند این واژه در عربی، عبری، انگلیسی یا لاتین معنی مشترک دارد کاملاً جعلی و غیرعلمی هستند.
تکیه بر هم آوایی های تصادفی و برداشت های سلیقه ای بدون تحلیل ریشه شناسی، روش علمی محسوب نمی شود.
تمام منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی، ریشه واژه را در هندوایرانی ثبت کرده اند و هیچ مدرک علمی از ارتباط با �عاصی�، �ASCII�، �Essay� و غیره وجود ندارد.
- - -
منابع معتبر کتابی برای اثبات:
- - -
ألامُ لِمَا أُبدی علیْک مِنَ الأسی . . . وإنی لأخفی منه أضعافَ ما أبدی
ابن الرومی
ابن الرومی
#1:
این تلفُّظ در همه زبانها هست؛ و معنی واحد و مشترک ندارد.
هرکسی برحسب إندازه إطلاعات خودش برای معنی کردنش مورد و موقع استفاده قرارمیدهد!:
قاسی: لبنانی ومصری و. . . آسی میگویند:ألب آسی: قلبٌ قاسی.
... [مشاهده متن کامل]
نهر العاصی فی سوریه
عاثی: عثوا فی الارض الفساد
عاصی: عصیان
العاصی: ضارب العصی
نهر العاصی فی سوریه
عاثی: عثوا فی الارض الفساد
عاصی: عصیان
العاصی: ضارب العصی
. . .
آسی: زبان آستی
آسی:آسیا
Esi
As I
ASCII
ASEE
Essay
Acie
Ethi
Atheism: عاصی - کافر
إسی
عاسی
اسی: اسید
عاصی: یک دنده؛گیرکرده؛ سفته تکان نمیخوره . . .
العاصی: النخل
عسی: گیاه سفت وکلفت شد.
العسی: الخلیق به
عسی: أخوات کاد: کاشکی
عسا: أسنّ ووبی
عسلی:الذئب
أصلی
عسی: اللیل شدیدالظلام
أعثی: الاحمق الثقیل
اعثی: کثیف الشعر
. . .
این تلفُّظ در همه زبانها هست؛ و معنی واحد و مشترک ندارد.
هرکسی برحسب إندازه إطلاعات خودش برای معنی کردنش مورد و موقع استفاده قرارمیدهد!:
قاسی: لبنانی ومصری و. . . آسی میگویند:ألب آسی: قلبٌ قاسی.
... [مشاهده متن کامل]
نهر العاصی فی سوریه
عاثی: عثوا فی الارض الفساد
عاصی: عصیان
العاصی: ضارب العصی
نهر العاصی فی سوریه
عاثی: عثوا فی الارض الفساد
عاصی: عصیان
العاصی: ضارب العصی
. . .
آسی: زبان آستی
آسی:آسیا
Atheism: عاصی - کافر
إسی
عاسی
اسی: اسید
عاصی: یک دنده؛گیرکرده؛ سفته تکان نمیخوره . . .
العاصی: النخل
عسی: گیاه سفت وکلفت شد.
العسی: الخلیق به
عسی: أخوات کاد: کاشکی
عسا: أسنّ ووبی
عسلی:الذئب
أصلی
عسی: اللیل شدیدالظلام
أعثی: الاحمق الثقیل
اعثی: کثیف الشعر
. . .
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی آسی از ریشه ی واژه ی آس و ی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




واژه ی آسی از ریشه ی واژه ی آس و ی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




آسی شدن، در معنی "خسته شدن و به ستوه رسیدن از دست کسی یا چیزی" است. نه دقیقا در معنی اندوهگین و پریشان شدن.
غزالی � کیمیای سعادت � ارکان معاملت مسلمانی � رکن سوم - رکن مهلکات � بخش ۹۹ - پیدا کردن پندار و علاج آن :
. . . چنان که پشت و گردن وی بشکند و آتش وی را بگرداند چنان که خر� آسی� را گرداند و. . .
. . . چنان که پشت و گردن وی بشکند و آتش وی را بگرداند چنان که خر� آسی� را گرداند و. . .
آسی
آسیمه
سرآسیمه یا آسیمه سر
=
مشوش، سرگشته، پریشان، آشفته، شوریده
آسیمه
سرآسیمه یا آسیمه سر
=
مشوش، سرگشته، پریشان، آشفته، شوریده
در سایت گنجور می توان واژه هارا در اشعار جستجو کرد. در این سایت گشتم و بیت زیر را نیافتم لطفا با دروغ کار خود را پیش نبرید.
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین
همچین بیتی از فردوسی نیست !!!
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین
همچین بیتی از فردوسی نیست !!!
آسی شدن یعنی اندوهگین و پریشان شدن.
زمانی که کسی کار ناروایی انجام میده می گوییم از دستت آسی شدم. یعنی اندوهگین شدم . از دستت ( عاصی ) سرکش و نافرمان شدم چه ربطی داره؟
زمانی که کسی کار ناروایی انجام میده می گوییم از دستت آسی شدم. یعنی اندوهگین شدم . از دستت ( عاصی ) سرکش و نافرمان شدم چه ربطی داره؟
آسی، مربوط به مردم آسی و کشور اوستیا ( ایرون )
عاصی. ( عربی ) گناهکار و نافرمان. ج ، عُصاة. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :کلمه آسی اشتباه هست دوستان درستش عاصی هست
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین.
[فردوسی] لطفا به صاحب شعر و کلمه دقت کنید قابل توجه اونایی که میگفتن شاهنامه کلمه تازی نداره
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین.
[فردوسی] لطفا به صاحب شعر و کلمه دقت کنید قابل توجه اونایی که میگفتن شاهنامه کلمه تازی نداره
آس به معنای سنگ در واژگان آسیاب ( سنگی که که با آب می چرخد ) ، آسمان ( در گذشته اعتقاد بر این بوده که آسمان سقفی سنگی داشته است ) ، دستاس ( آسیاب سنگی که با دست می چرخد ) وجود دارد.
آسی، آسا: دردمندتر، اندوهبارتر، اندوهگسارتر، اندوهگین تر، غمناکتر
آسی: دردمند، اندوهبار، اندوهگسار، اندوهگین
آسی: پزشک؛ کاردپزشک ﴿= جَرّاح﴾، درمانگر
آسی: دردمند، اندوهبار، اندوهگسار، اندوهگین
آسی: پزشک؛ کاردپزشک ﴿= جَرّاح﴾، درمانگر
بچه آسی شده اشتباه است ، بچه عاصی شده است.
عاصی کلمه ی عربی است و به معنای سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، نافرمان، یاغی و بدرفتار است.
عاصی کلمه ی عربی است و به معنای سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، نافرمان، یاغی و بدرفتار است.
آسی در چم هموار یا تخت می باشد
آسیا = هنگ و فلات هموار
آسیاب = آنچه که هموار و تخت کننده ( آرد ) می باشد
آسان = تخت و راحت ( هموار ) کنایه از سادگی موضوعی
خورآسان = جایی که خورشید در آن بشکل تخت و مماس بازمین دیده می شود = کنایه از جایگاه برآمدن خورشید ( خوابیدن خورشید )
... [مشاهده متن کامل]
آسی شدن = تخت و هموار شدن = به چند چم می تواند بکار رود =1 - کنایه از خراب شدن کار ( آنچه که ساخته ایید وقتی خراب می شود تخت و هموار می شود که گویند آسی شده است - حتی بافته های ذهنی را شمامل می شود ) 2 - کنایه از اعصاب و روان خرد و هموار شده ( کلافگی )
یکی از کهن ترین واژگان خاوری می باشد
آسیا = هنگ و فلات هموار
آسیاب = آنچه که هموار و تخت کننده ( آرد ) می باشد
آسان = تخت و راحت ( هموار ) کنایه از سادگی موضوعی
خورآسان = جایی که خورشید در آن بشکل تخت و مماس بازمین دیده می شود = کنایه از جایگاه برآمدن خورشید ( خوابیدن خورشید )
... [مشاهده متن کامل]
آسی شدن = تخت و هموار شدن = به چند چم می تواند بکار رود =1 - کنایه از خراب شدن کار ( آنچه که ساخته ایید وقتی خراب می شود تخت و هموار می شود که گویند آسی شده است - حتی بافته های ذهنی را شمامل می شود ) 2 - کنایه از اعصاب و روان خرد و هموار شده ( کلافگی )
یکی از کهن ترین واژگان خاوری می باشد
آسی کلمه است عربی .
آسی یعنی سرگردان و مبهوت که مبهوت در عربی معناش فرق دارد
آسی یعنی سرگردان و مبهوت که مبهوت در عربی معناش فرق دارد
آسی در فرهنگ و ادبیات عامه بمعنی "پر رو شدن" "از رو نرفتن" به اصطلاح "سرتق شدن" است که بروز این عمل اخلاقی در شخص ناشی از تکرار اعمال و برخوردهای غلط و خشن در شخص ظهور پیدا می کند و یکنوع استراژی تدافعی برای خنثی کردن برخوردهای طرف مقابل محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
بطور مثال ، حتما بارها شنیده اید، بچه آسی شده.
... [مشاهده متن کامل]
بطور مثال ، حتما بارها شنیده اید، بچه آسی شده.
اسماعیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)